جبهه اقـــدام

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

جبهه اقـــدام

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

جبهه اقـــدام
پیوندهای روزانه

۴۶۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جبهه اقدام انقلاب اسلامی» ثبت شده است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

امام خامنه ای: فضای مجازی خیلی مهم است. در مسئله فضای مجازی، آنچه از همه مهم‌تر است، مسئله شبکه ملی اطلاعات است. متأسفانه در این زمینه کوتاهی شده، کاری که باید انجام بگیرد، انجام نگرفته؛ این [طور] نمی‌شود. اینکه ما به‌عنوان اینکه نباید جلوی فضای مجازی را گرفت، در این زمینه‌ها کوتاهی کنیم، این مسئله‌ای را حل نمی‌کند و منطق درستی هم نیست»1

 

 

عده ای ساده انگار یا مغرض با هوچی گری سعی دارند این مفهوم را در جامعه القا کنند که ایجاد شبکه ملی اطلاعات به معنای قطعی اینترنت در ایران است، در صورتی که به هیچ وجه اینگونه نیست و این ادعا کذب و از اساس دروغ است، چراکه با راه اندازی شبکه ملی اطلاعات، شبکه ای مستقل در کشور ایجاد می شود و اینترنت جهانی با ضوابط و قوانین کشور مدیریت خواهد شد. این استقلال باید ذیل شبکه‌ای با امکان عرضه انواع محتوا و خدمات ارتباطی سراسری برای آحاد مردم با تضمین کیفیت صورت گیرد. متاسفانه در همین گام نخست شاهد هستیم که نه در حوزه محتوا و نه در حوزه خدمات، استقلال مدنظر و لازم و کافی محقق نشده است. امروزه برخورداری از شبکه ملی اینترنت یکی از اصول مهم حفظ و ارتقای «منافع ملی» محسوب می‌شود.

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا علی‌بن‌ابی‌طالب را حفظ کرده و حفظ می‌کند.

در روز جمعه 13 رجب سال سى‌‏ام عام الفیل، بانویی در حالی که هنگام تولد فرزندش فرا رسیده بود به زیارت خانه‌ی خدا رفت و با خدا نجوا کرد: "خدایا من به تو و به آن چه از رسولان و کتاب‌ها از جانب تو آمده‏اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می‌کنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است. به حق آن که این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان"

در این هنگام به فرمان خدا، دیوارهای خانه‌ی خدا (کعبه) شکافته شد و بانو به درون خانه رفت و دیوار به هم بر آمد. پس از سه روز دوباره همان شکاف دیوار باز شد و بانو در حالی که  فرزندی زیبا را در آغوش داشت از کعبه خارج شد.

 

 

این بانو کسی نبود جز فاطمه بنت الاسد بن هاشم، همسر ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، عموی پیامبر(صلوات الله علیه و آله).

بانو فاطمه بنت الاسد بعد از خارج شدن از کعبه گفت: من به خانه خدا وارد شدم و از میوه ‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد: "اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى می‌فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیب‌اش کردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بت‌ها را در خانه من می‌شکند و اوست که در بام خانه ‏ام اذان می‌گوید و مرا تقدیس و پرستش می‌نماید. خوشا بر کسی که او را دوست داشته باشد و فرمانش را اطاعت کند و واى بر کسى که با او دشمنی کرده و از او نافرمانی کند."1

  • سرباز گمنام

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شهدا میعادگاه عاشقان راه خدا

سلام بر حسین و یاران حسین علیه السلام

و سلام بر زینب الگوی همیشه جاوید زن مسلمان (شهید محمد ابراهیم همت)

و سلام بر شهدا. سلام بر ابراهیم هادی ها و حججی ها. سلام بر سردار دلها.

سلام بر حاج قاسم عزیزی که این روزا خیلی دلتنگتیم. حاج قاسم! جات خیلی خالیه نمیدونم اگر بودی چه میکردی کاش بودی و میدیدی چطور فرمان رهبر عزیزمون را یه عده از خدا بیخبر زیر پا گذاشتند و دارند جولان میدهند.

حاج قاسم! قبل از هر چیز بگو مگر تو چه نقشی در آرامش زمین داشتی که بعد از رفتنت زمین و زمان بهم ریخت؟!نبودی ببینی برای اعدام قاتلی که یک شهروند بیگناه را به طرز فجیعی به قتل رسانده بود، سلبریتی ها چه میکردند؟! وقتی حکم اعدام قاتل قطعی شد، چنان غوغایی در میان سلبریتی های مثلا وطن پرست و حامی حقوق بشر و بی بی سی و من و تو و معاندین و منافقین وووووو... به راه افتاد که نگو! مطمئنم خودت دیدی و شاهد بودی که در این قضیه جنایتکارانی چون رئیس جمهور آمریکا و مریم رجوی رئیس منافقین و کلا همه ضدانقلابیون، چه خوش درخشیدند!

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

امام! پدری مهربان

حضرت سُلطان امام علیّ بن موُسی الرضا علیه السلام میفرمایند: ألإمامُ ألأنیسُ ألرَّفیقُ وَ ألوالِدُ ألشَفیقُ وَ ألاُمُّ ألبَرَّةُ بِألوَلَدِ ألصَغیِرِ. امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل و همانند مادری نیک رفتار به فرزند صغیر خویش است.1  یک پدر دلسوز در مقابل فرزند خود احساس مسئولیت می کند و نگران او است. پدر، بیش از آنکه به فکر راحتی خود باشد، به آسایش فرزندانش می اندیشد و می کوشد تا بهترین امکانات را برای آنها فراهم آورد.

 

 

امام زمان علیه السلام  محیط به عالم وجود است. شما هم هر موقع گرفتاری دارید -چه گرفتاری مادی یا معنوی- «یا بن الحسن» را فراموش نکنید. خودشان فرمودند: إِنّا غیرُ مُهمِلین لِمُراعاتکم و لا ناسینَ لِذِکرِکم؛2 من شما را رها نکردم و فراموشتان هم نکردم. خدا می داند فرمایش امام زمان علیه السلام  عین فرمایش پیغمبر صلی الله علیه و آله  است؛ یعنی همین طور که طبق آیه قرآن سوره نجم: آیات 3 و4؛ پیغمبر هر چه می گفت، وحی الهی بود، امام زمان علیه السلام  هم هرچه بگوید، وحی الهی است؛... حضرت نماینده خدا در عالم وجود است.

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هر لحظه در محضر اوییم

از امام زمان (علیه السلام)، روایتى وارد شده است که می فرماید: «لایعزب عنا شیء من اخبارکم؛1 هیچ یک از اخبار شما از دید ما پنهان نمى‏ماند. ما بر همه امور شما اطلاع پیدا مى‏کنیم. بدون شک این اعتقاد، اثری تربیتی بسیار مهمی بر روی انسان دارد؛ زیرا اگر کسی بداند امام او در حال مشاهده اوست، هرگز گناهی مرتکب نمی‌شود. آیت الله بهجت(ره) میفرمود: "... ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) گرفتار است و دشمن ها نمى گذارند بیاید و او را حبس کرده اند. آیا حبسى از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادى نشان دهد و خود را معرّفى کند! در این ما فوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا مى داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است. آیا شایسته است که حضرت غائب (عجل الله تعالی فرجه) در مصائب و گرفتارى شبیه قضیّه ى حسین بن على (علیه السلام) به این مدّت طولانى گرفتار باشد و ما برقصیم و شادى کنیم؟!!"

 

 

 «گفت آسید حسن نامی بوده در نجف از مدرسین و در فشار اقتصادی واقع می‌شود، می‌گه خیلی خوب من چهل روز یک عریضه‌ای می نویسم برای امام زمان یا توی آب می اندازم یا اینکه توی گوشه اتاق میزارم بالاخره، جایی میزارم اون را تا روز چهلم، روز چهلم که شد حالا من یادم نیست، که امروز روز چهلم است، دیدم به ما از  پشت سر یه خطابی شد آقای آسید حسن، گفتم که درِ خانه بسته است، درْ خانه جز من کسی نیست، قطعا این خیال است. یه قدری صبر کردم، گفت آقای آسید حسن پسر آسید حسین، مثلا اسم پدر منم برد، گفتم نه دیگه این خیال نیست، این اسم پدر منم می‌دانه این، متوجه شدم به اون طرف کسی را ندیدم. در عین اینکه کسی را نمی‌دیدم این صوت را شنیدم: «شما گمان می‌کنید ما از حال شما مطلع نیستیم، شما خیال می‌کنید ما نمی‌دانیم شما در چه حالی هستید؟» همینکه این را شنیدم کانه رفع حاجتم شد، هیچ کانه احتیاج ندارم، به همین شنیدن این کلام. ما معرفتمون ناقصه، عینک ما یک تاری دارد، و الا اونا که ما را می‌بینند که؛ بالاخره و علی هذا به حسب ظاهر، ما کارمون خرابه.2

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در غم از دست دادن حضرت زهرا سلام الله علیها

این سخن از آن حضرت روایت شده که هنگام به خاک سپردن سیده زنان، فاطمه (علیهما السلام) بر سر قبر رسول اللّه (صلوات الله علیه وآله)، چنانکه گویى با او راز مى گوید، بیان داشته است:

 

 

سلام بر تو، اى پیامبر خدا. سلام من و دخترت که اکنون در کنار تو فرود آمده و چه زود به تو پیوست. اى رسول خدا، بر مرگ دخت برگزیده تو، شکیبایى من اندک است و طاقت و توانم از دست رفته ولى مرا، که اندوه عظیم فرقت (فراق) تو را دیده ام و رنج مصیبت تو را چشیده ام، جاى شکیبایى است. من خود تو را به دست خود در قبر خواباندم و هنگامى که سر بر سینه من داشتى، جان به جان آفرین تسلیم نمودى. «انا لله و انا الیه راجعون».

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

خطبه فدکیه چیست؟

خطبه فدکیه؛ خطبه‌ای است که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بعد از غصب فدک توسط خلیفه اول در مسجدالنبی ایراد کرد.

خطبه فدکیه از جمله ‌خطبه‌های ‌مشهوری‌ است ‌که ‌عامه ‌و خاصه ‌با سندهای ‌معتبر از صدیقه کبری‌ (سلام الله علیها) روایت‌ ‌کرده اند.

بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) طوفان عجیبی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، و کانون این طوفان مرکز «خلافت» بود، سپس به هر چیز که به نحوی با آن ارتباط پیدا می کرد منتقل شد، از جمله حکم مصادره سرزمین فدک. فاطمه (علیها السلام) که می دید این تجاوز آشکار، توأم با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام در این رابطه، جامعه اسلامی را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و گرایش به برنامه های جاهلی می کند، و از سوی دیگر مقدمه ای است برای خانه نشین کردن امیرمؤمنان علی (علیه السلام) و محاصره اقتصادی یاران جانباز علی (علیه السلام)، به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت، ولی نظام حاکم به بهانه حدیث مجعول «نَحنُ مَعَاشِرَ الأَنبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ؛ ما پیامبران ارثی از خود نمی گذاریم!» از ادای این حق سر باز می زد.

در این خطبه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تأکید می‌کند که فدک حق قانونی اوست و میراثی است که پیامبر (صلوات الله علیه وآله) برای او گذاشته است. محتوای این خطبه افزون‌بر توضیح دربارهٔ مسئلهٔ فدک، دربارهٔ توحید، نبوت، معاد، احکام، قرآن، وضعیت عربستان پیش از بعثت، فعالیت‌های پیامبر و علی بن ابی‌طالب علیهم السلام برای گسترش و تثبیت اسلام، فتنه‌ها، غدیرخم، عهدشکنی مردم، ماجرای سقیفه و مخالفت با نص صریح قرآن است. خطبه ایست بسیار جامع و کامل.

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم


 

کرونا و معنویت: پژوهشی در مورد "زنان در قرنطینه خانگی"

مقدمه

در 30 ژانویه 2020، سازمان بهداشت جهانی، وقوع کرونا ویروسی جدید را خبر داد و وضعیت اضطراری سلامت عمومی را اعلام کرد. در 11 فوریه سال 2020 میلادی، سازمان بهداشت جهانی به طور رسمی این ویروس را به عنوان بیماری ویروسی کرونا (COVID-19) نام گذاری کرد. این بیماری مسری، بزرگترین شیوع از زمان شیوع شدید سندروم حاد تنفسی سارس در سال 2003 بوده است و با احتمال ایجاد بیماری تنفسی شدید، به سرعت بر دولت ها و سیستم های بهداشت عمومی تاثیر گذاشته است. میلیون ها زندگی به طور قابل قبول توجهی تغییر کرده و فرآیندی جهانی در حال انجام است[1]. بیماری کرونا ویروس اکنون به وضعیت پاندمی رسیده است. درحالی که این پاندمی به سرعت در سراسر جهان در حال گسترش است، باعث ایجاد ترس و نگرانی در عموم مردم به ویژه در میان گروه های خاص از جمله افراد مسن تر، مراقبان بیماران، ارائه دهندگان خدمات بهداشتی و افراد با شرایط بیماری زمینه ای شده است. در نتیجه مداخلات بیشتری ضروری است[2].

 

 

   شواهد علمی موجود پیرامون بیماری‌های واگیردار خصوصاً کووید 19، حاکی از اهمیت کنترل و پیشگیری از سرایت بیماری به ویژه تا قبل از یافتن راه‌های درمان و تولید واکسن مناسب است. یکی از مهم‌ترین این راهکارها قطع زنجیره انتقال بیماری از طریق جداسازی بیماران و قرنطینه افراد در معرض بیماری می‌باشد زیرا از این طریق می‌توان با به تعویق انداختن انتقال آن ابتلای موارد جدید را در راستای تأمین تسهیلات لازم، اطلاع رسانی شفاف به جامعه و آماده سازی توان نظام سلامت و همچنین تولید و تهیه داروهای مناسب و واکسن به تعویق انداخت[3 ]. قرنطینه راهکاری بود که اکثر دولت‌ها برای مبارزه با این بیماری اتخاذ کردند و از طرفی می‌دانستند که قرنطینه آسیب‌هایی به بخش‌های اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و حتی سلامت روان جوامع وارد خواهد کرد با این وجود دست به این عمل زدند. البته این اقدام مسبوق به سابقه است، در سال 2003 به دنبال شیوع سندروم تنفسی حاد(سارس)، قرنطینه در سطح شهرهای چین، کره جنوبی و کانادا اجرا شد[4 ] و همچنین در پی شیوع مرس، قرنطینه در بسیاری از روستاهای کشورهای غرب آفریقا و عربستان به کار بسته شد [5 ]در نتیجه مزایای بالقوه قرنطینه همگانی در مقابل هزینه‌های روانی احتمالی آن نیز باید به دقت مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد[6 ].

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

بعد از پخش یک ویدئو غیر اخلاقی در اینستاگرام و انتشار آن در شبکه های اجتماعی جناب وزیر جوان فرمودند: افرادی که فیلم ها را پخش می کنند طوری سیاه نمایی نکنند که ضدانقلاب تصور کند تمام نوجوان های تربیت شده درجمهوری اسلامی مشکل دارند.

وی گفت: اگر یکی از نوجوانان ما وضعیت این چنین دارد باید به مشکل رسیدگی کرد، این رفتار نتیجه مشکلات دیگر در جامعه است. کشور ما شهید حججی دارد، نوجوانان دیندار دارد. به گونه‌ای سیاه‌نمایی نکنیم که بگویند نوجوانان‌های تربیت شده در جمهوری اسلامی همگی این چنین هستند.

 

 

جناب جهرمی از شما سوال میکنیم: آیا این نوجوان تنها دنبال کننده این زن فاسد است؟! آیا در اینستاگرام تنها همین زن فاسد چنین فعالیتی دارد؟! آیا محسن حججی با اینستاگرام به آن مقام والا رسید؟! آیا نوجوانان و جوانان شما اجازه دارند وارد چنین فضاهایی شوند؟! آیا این نوجوان زمینه شهید حججی شدن را نداشت؟!!

آقای جهرمی! حججی اگر حججی شد. چون پاسدار شد، مبارزشد، و مجاهد شد. شهیدحججی در اینستاگرام رشد نکرده بود و  تربیت شده ی تفکر سکولار و لیبرال نبود، از بطن تفکر ولایت بر اهل دوران، حجت شد.

  • سرباز گمنام

 

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر قلب زینب صبور

 

مدتی است خناسان و شایعه پراکنانی که گوش به دهان استکبار جهانی دارند، ماجرای بیماری همه گیر آبله  در زمان امیر کبیر و امتناع مردم از آبله کوبی به دلیل جهل و نادانی و شایعه پراکنی خناسان و بیمار دلان مبنی بر اینکه آبله کوبی موجب ورود جن به بدن بیمار می شود؛ استفاده کرده و مقایسه می کنند با اوضاع امروز کشور که چرا برخی مخالف واکسن کرونا و آنفلوانزا هستند؟!! و اینکه چرا با شایعه پراکنی سدی در برابر وزارت بهداشت شده اید و مانع خرید واکسن کرونا می شوید!


بله درست است آن زمان جهل و نادانی زیاد بود مردم به کتاب و کتابخانه دسترسی چندانی نداشتند و از طرفی بیمار دلان همه جا می چرخیدند و شایعه پراکنی می کردند. اما امروزه با پیشرفت علم و دانش و سرعت اطلاع رسانی، اطلاعات و آگاهی مردم از مسائل مختلف بسیار بیشتر شده، گرچه در کنارش بیمار دلان و نوکران استکبار جهانی هم افزون تر شده اند! 


باید گفت آقایان! برادران! خواهران! ملت بزرگ ایران! 
به درأیت و شجاعت و وطن دوستی  امیر کبیر هیچ شکی نیست. 
امیرکبیر در طول سه سال وزارت خود دست بیگانگان را از کشور ایران کوتاه کرد. سه سال شبانه روز بدون وقفه و برای رضای خدا برای رفاه ملت تلاش کرد و مانع نفوذ و دست درازی بیگانگان به ذخایر ملی شد. شهید امیر کبیر فقط سه سال اداره کشور را در دست داشت اما در همین مدت کم خدمات بزرگ و پرباری انجام داد و سرانجام به خاطر همین تلاش ها و خدمات ارزشمندش که پایانی جز قطع کامل دست دشمن از ایران را نداشت، کشته شد.

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیتنامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی


بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت می‌دهم به اصول دین

اشهد أن  لا اله الا الله و اشهد أنّ محمداً  رسول‌الله و اشهد أنّ امیرالمومنین علی‌بن ابی‌طالب و اولاده المعصومین اثنی عشر ائمتنا و معصومیننا حجج الله.

شهادت می‌دهم که قیامت حق است. قرآن حق است. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوت حق است.
خدایا! تو را سپاس می‌گویم بخاطر نعمتهایت

خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی بن ابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه شهید صدرزاده

 فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون

     شهید مدافع حرم حضرت زینب علیه السلام                                                          

شهید «سید مصطفی صدرزاده» که نام جهادی‏ اش سید ابراهیم بود در روز تاسوعا با جهاد و خلق حماسه با جان نثاری در راه اسلام و هدیه کردن خون پاکش در این مسیر به دیدار مولایش شتافت.

بسم رب الشهدای و الصدیقین

خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست ، سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد.

شکر خدایی را که از میان این همه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد.

و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد. و شکر بی پایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا از تو ممنونم بی اندازه که در دل ما محبت سید علی خامنه ای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزید های دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم. از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیت نامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند. زیرا ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است. از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بی تابی و ناراحتی بیش از حد نکنند و اشک ها و گریه های خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند.

  • سرباز گمنام

یسم الله الرحمن الرحیم

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

اگر چه خود را بیشتر از هر کس محتاج وصیت و پند و اندرز می‌دانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا می‌کنم قدرتی به بیان من عطا فرماید که بتوانم از زبان یک شهید‌، دست به قلم ببرم چرا که جملات من اگر لیاقی پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم، به عنوان پرافتخارآفرین وصیای شهید خوانده می‌شود.
خدایا تو را گواه می‌گیرم که در طول این مدت از شروع انقلاب تاکنون هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را مورد آزمایش و آموزش در مقابل آزمایش‌ها قرار دهم. امیدوارم این جان ناقابل را در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین بپذیری.

  • سرباز گمنام

 

 

 

 

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

امام خمینی: ... ما بتوانیم جلوى ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن، تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم... اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم براى آمدن حضرت سلام الله علیه.1 انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند و مقدمات ظهور ـ ان‌شاءالله ـ تهیه بشود.2 نمونه های فراوانی از اینگونه سخنان نشان میدهد، تأثیر رفتار مردم در زمینه‌سازی ظهور بسیار زیاد است.

اما آیا کسانی که فرآیند خودسازی را در وجود خود طی نکرده اند می توانند زمینه را برای ظهور منجی آخرالزمان فراهم کنند؟!!

هرگز!!

کسانی که می خواهند جزو یاران و یاوران حضرت حجت باشند باید به درجه ای از کمال و به مرتبه ای از تهذیب و خودسازی رسیده باشند که بتوانند ادعا کنند در رکاب حضرت به یاری دین خدا خواهند پرداخت. مسلما حضرت با افراد خودساخته می تواند به رفع ظلم و اصلاح جوامع بپردازد. چرا که، کسانیکه آمادگی روحی و روانی بالایی نداشته نباشند، یار خوبی برای حضرت نخواهند بود  و زیر کمترین فشار خم خواهند شد.

در یک نگاه کلی باید گفت: برای زمینه سازی ظهور باید آمادگی، طرح، برنامه و رهبری داشته باشیم (که بحمدالله داریم). زیرا امام عصر(علیه السلام) یار مطیع، شجاع، صبور، مؤمن و متحد می خواهد که چه قبل از ظهور و چه بعد از ظهور، وظایف خود را به درستی انجام دهد.

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خبر آمد خبری در راه است. سرخوش آن دل که از آن آگاه است. شاید این جمعه بیاید، شاید. پرده از چهره گشاید، شاید.


ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین.1 وما اراده کرده ایم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.

در این آیه خداوند به مستضعفان عالم بشارت میدهد، که نه تنها نعمتهای خود را بر آنان نازل کرده که آنان را پیشوایان و حاکمان زمین قرار خواهیم داد. و این بشارت برای همه ی انسانهای آزاده و خواهان حکومت عدل و داد است و نشان از برچیده شدن کامل بساط ظلم و جور است.

  • سرباز گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 دین پاسخگوی فطرت است! 

فطرت چیست؟ چرا باید دیندار باشیم؟ آیا دین از فطرت جداست؟ اگر انسانها را رها کنند به کدام سو می روند؟ چرا اینقدر بر دینداری اصرار می شود؟

 


 اینها و سؤالات زیادی شبیه به این ممکن است ذهن شما را مشغول کرده باشد. اما تمام این سؤالات، فارغ از بحث های مفصلی که در این زمینه شده، جواب بسیار ساده و روشنی دارند.
 خلقت انسان همان فطرت اوست. منظور از فطرت، آن است که خداوند ذات و سرشت آدمی را به گونه‌ای آفریده است که خداپذیر و خداجوی است؛ یعنی در حالتی که سلامت روح و روان دارد، به خدا نیز ایمان دارد. 
گواه مطلب آن است که انسان زمانی که از همه اسباب و علل طبیعی قطع امید می‌کند، مرتبط به نیرویی فرابشری می‌شود که قادر است وی را نجات دهد؛ هرچند او را با اوصاف حقیقی‌اش نشناسد و اگر به حال خود رها شود، فطرت الهی او بالفعل می شود و همان راه را انتخاب می‌کند، مگر آن که عوامل خارجی و جبری او را از راهش منحرف کند. 
نوزاد، با فطرت انسانی متولد می شود و بر اساس رشد و تربیت مناسب، زمینه انسان کامل شدن را دارد اما در صورت عدم توجه و پی گیری استعدادهای انسانی، تبدیل به موجودی فاسد و منحرف خواهد شد؛ بنابراین فطرت را باید جوهره اصلی برای آغاز حرکت و رشد و تعالی انسان دانست. 

  • سرباز گمنام

بسم الله قاصم الجبارین

 

 رمان شاخه زیتون  ( ענף זית )


یک دخترانه امنیتی
نویسنده: فاطمه شکیبا

 

 

 

 

 

قسمت 131

تابه‌حال با یک اسلحه واقعی شلیک نکرده بودم، اما الان باید امتحانش کنم! یاد حرف مرصاد می‌افتم که می‌گفت:

-مهم استفاده کردنشه!

تنها چیزی که الان به ذهنم می‌رسد، این است که تفنگ را به سمت مرد بگیرم و انگشتم را روی ماشه فشار دهم. تیر به ساق پایش می‌خورد و مرد فریاد می‌کشد. از شدت لگد اسلحه، تمام دستم تکانی ناگهانی می‌خورد. چقدر این کلاگ برای من سنگین است! خوب شد مرضیه از زیگ‌زائور استفاده نمی‌کرد، چون اصلا در دست‌های من جا نمی‌شد.

تا مرد بلند نشده، یک تیر دیگر حواله پای دیگرش می‌کنم. سر اسلحه را به سمت پایین می‌گیرم تا نکشمش، باید زنده بماند و بگوید با چه هدفی روی دو خانم اسلحه کشیده است. تفنگش از دستش افتاده و بلند ناله می‌کند. یک تیر دیگر به پایش می‌زنم و با احتیاط به طرفش می‌روم تا سلاحش را بردارم. بعد برای این که بیهوش شود، با کف کفشم دقیقا به صورتش می‌کوبم. بعد از ناله بلندی بیهوش می‌شود.

پا به اتاق می‌گذارم و چندبار ارمیا را صدا می‌زنم، اما چیزی مقابلم می‌بینم که آرزو می‌کنم کاش هیچوقت وارد اتاق نمی‌شدم. ستاره می‎خندد و می‌گوید:

-آفرین. خوب ناکارش کردی. بدبخت بیچاره!

مقابل ستاره، غیر از جنازه یک مرد ناشناس، پیکر غرق در خون ارمیاست که تکان نمی‌خورد. بوی تلخ خون حالم را بهم می‌زند. ناخودآگاه جیغ می‌کشم:

-ارمیا رو تو کُشتی؟

ستاره درحالی که تفنگش را به سمتم گرفته چند قدم جلو می‎آید و می‎گوید:

-باید از ارمیا هم رد می‌شدم. دوست داشتن نباید باعث ضعف آدم بشه!

قدمی به سمتش برمی‎دارم و می‎خواهم فریاد بزنم که مچ چپم را می‌گیرد و می‌پیچاند، بعد روی زمین پرتم می‌کند. درد از مچ دستم در تمام بدنم پخش می‌شود. حالا دیگر سلاح ندارم و ستاره بالای سرم ایستاده‌است. می‌خواهم بلند شوم که ستاره لگدی به قفسه سینه ام می‌زند. از درد فریاد می‌کشم. می‌خندد و می‌گوید:

-یه آشغالی عین یوسف... یه عوضی عین طیبه!

  • سرباز گمنام

بسم الله قاصم الجبارین

 

 رمان شاخه زیتون  ( ענף זית )


یک دخترانه امنیتی
نویسنده: فاطمه شکیبا

 

 

 

قسمت نود و یک


-چرا منو تعقیب می‎کرده؟
-فعلا نمی‌دونم. اما... یه کاری کن اریحا.
-چکار؟
-به ستاره بگو. بگو یکی تعقیبت کرده و ترسیدی.
-چرا؟
-اینجوری مطمئن می‌شه تو هنوز بهش اعتماد داری و مشکوک نشدی.
تماس را که قطع می‌کنم، یک دور تمام اطرافم را از نظر می‌گذرانم. خبری از آن مرد نیست. دیگر بعید است بتواند پیدایم کند. دربهترین حالت، ایستگاه بعدی از اتوبوس پیاده شده و یک ایستگاه عقب آمده که در این صورت هم محال است پیدایم کند.
به خانه که می‌رسم، ستاره که در حیاط منتظر آرسینه است با دیدن چهره رنگ پریده ام می‌پرسد:
-چی شده؟
با اضطرابی که واقعی‌ست می‌گویم:
-یکی دنبالم بود مامان!
اخم‌هایش درهم می‌روند و می‌پرسد:
-خب چکار کردی؟
-توی ایستگاه اتوبوس پیچوندمش. نتونست بیاد دنبالم. ولی خیلی ترسیدم.
به فکر فرومی‌رود و لبش را به دندان می‎گیرد:
-چه شکلی بود؟
-درست یادم نیست... یه مرد تقریبا قدبلند بود با کاپشن خاکستری و پوست روشن. همینو یادم مونده.
سرش را تکان می‌دهد:
-نمی‌دونم، شاید زورگیری چیزی بوده. آخه چرا باید تو رو تعقیب کنن؟!
سعی می‌کند پریشانی اش را پنهان کند اما من می‌فهمم کمی نگران شده. فکرهای اضافه را از ذهنم بیرون می‌کنم. چقدر از ستاره مرموز می‌ترسم! آرسینه بالاخره بیرون می‌آید و از نگاه سنگین ستاره نجاتم می‌دهد. عزیز را سوار می‌کنیم و می‌رویم خانه زینب برای مراسم ظهر عاشورا. کاش قبول نمی‌کردم. دیدن مریم خانم من را به یاد مادری می‌اندازد که هیچوقت نداشتمش. از یک سو دلتنگ دیدنش هستم و از سویی می‌ترسم راز درونم فاش شود. این بار تمام خانه را با چشمانم می‌بلعم. این همان خانه‌ای‌ست که مادر من در آن بزرگ شده است. در حیاطش بازی کرده، در اتاق‌هایش درس خوانده، در ایوانش چای خورده...

  • سرباز گمنام

 بسم الله قاصم الجبارین

 

 رمان شاخه زیتون  ( ענף זית )


یک دخترانه امنیتی
نویسنده: فاطمه شکیبا

 

 

 

قسمت چهل و یکم


-سلامتی. مامانتون صبح اومدن یه سری زدن و گویا دوباره عازم سفر بودن.
-بله. به منم سپردن بیام یه سری کارا رو انجام بدم.
-بله... بفرمایین.
قبل از این که بروم داخل اتاق مادر، از منشی می‌پرسم:
-بچه‌ها همه رفتن؟
-نه... خانم نمازی هنوز هستن. ولی دارن جمع می‌کنن که برن. آقای صراف هم همین‌طور.
صدای بگو بخند نمازی و صراف را از یکی از کلاس‌ها می‌شنوم. در کلاس باز می‌شود و بیرون می‌آیند. من را که می‌بینند، مثل همیشه چپ‌چپ نگاهم می‌کنند. صراف می‌گوید:
-به‌به اریحا خانم... چه عجب از این طرفا!
نمازی پشت چشم نازک می‌کند و می‌گوید:
-عه! اسم دختر مردمو نبر! گناه می‌شه!
هنوز یادشان مانده آن روز که صراف مرا به اسم کوچک صدا زد و صدایم را بلند کردم و گفتم بگوید منتظری. دوست ندارم اسمم را از دهان هر مردی بشنوم؛ چون حس می‌کنم صدا زدن نامحرم با اسم کوچک یعنی قدم اول برای ورود به حریم شخصی.
به صراف چشم‌غره می‌روم و با نمازی احوال پرسی می‌کنم. بعد هم با عذرخواهی کوچکی می‌روم به اتاق مادر و در را می‌بندم. مانیتوری که تصویر دوربین‌ها را نشان می‌دهد مثل همیشه روشن است. از داخل مانیتور می‌پایم شان تا بروند. دقت که می‌کنم، متوجه می‌شوم گویا موسسه دوتا دوربین هم مشرف به خیابان دارد که تا الان متوجه شان نشده بودم.
منشی هم که می‌رود، نفس راحتی می‌کشم و در موسسه را از پشت قفل می‌کنم. تماس می‌گیرم به شماره‌ای که از لیلا دارم:
-سلام. فعلا همه‌شون رفتن. بعیده بخوان برگردن. راستی... دوتا دوربینم مشرف به خیابون داره، حواستون باشه.
-ممنون عزیزم. تو الان کارتو شروع می کنی؟
-بله. شما چی؟
-همکارای من یه ساعت بعد نماز مغرب می‌آن. باهات تماس می‌گیرم.
-خودتونم می‌آین؟
-نه. نگران نباش. یه چیز دیگه... غیر تو و منشی، کیا کلید موسسه رو دارن؟
-آقای صراف و خانم نمازی و چندنفر دیگه.
-خیلی خب. ببین... مواظب باش. ممکنه برگردن. یه جایی بشین که اگه اومدن داخل توی دیدشون نباشی.
در موقعیت مناسبم متسقر می‌شوم و لپتاپ را روشن می‌کنم. بسم‌الله می‌گویم و شروع می‌کنم...

غرق کارم که صدای اذان را می‌شنوم. نماز مغرب و عشا را می‌خوانم و ادامه می‌دهم. همراهم که زنگ می‌خورد، متوجه می‌شوم گذر زمان را نفهمیده‌ام. کارم تقریبا تمام است. سریع گوشی را برمی‌دارم. لیلاست. می‌گوید:
-خسته نباشی عزیزم. ببینم، چراغ که روشن نکردی؟

  • سرباز گمنام