دل نوشته ای با کرونا ویروس
این روزها با هر شخصی که صحبت می کنی محال است از تو نگوید. تو با خود چه داری که همه ایران نه همه دنیا را درگیر خود کردی؟
درست است که جان چندین هزار نفر را در دنیا گرفتی اما بی انصافی است اگر از تو به خاطر کارهای مثبتی که انجام داده ایی تشکر نکنم:
-از تو تشکر میکنم به خاطر اینکه؛ از مرگ انسان هایی که هر روز جانشان را می گیری دیگر بی تفاوت نیستم بلکه به این فکر میکنم که تو به من هم نزدیکی. اینجاست که به خدا نزدیک تر شدم و هر روز با خود گفتم استغفرالله ربی و اتوب الیه.
-از تو تشکر می کنم به خاطر اینکه؛ نمی دانستم زیارت اماکن مقدسه چه نعمت بزرگی است، اکنون متوجه شدم که چقدر دلم برای حرم بی بی معصومه و امام رضا علیه السلام تنگ شده است. هر سه شنبه دلم را راهی جمکران می کردم تا با امام زمانم پیمان ببندم که من هم هستم. اما تو با من کاری کردی که فهمیدم راهی را که هر هفته می رفتم از سر عادت نبود، از سر عشق بود. اینجاست که به امام زمانم نزدیک شدم و هر روز با خود گفتم استغفرالله ربی و اتوب و الیه.
- از تو تشکر می کنم به خاطر اینکه؛ هیات های هفتگی زیارت عاشورا، دعای توسل و ندبه را کنسل کردی، تا من متوجه شوم چقدر به آنها نیاز دارم تا قلب پر گناهم را پاک سازم. وقتی این هفته هیات تعطیل شد، قلبم به درد آمد زیرا که چندین سال است با این مراسم ها دلم را آرام می کنم. اما از آن شب در خانه با مداحی های حاج محمود و حاج مهدی رسولی برای خودم در کنج خانه هیات گرفته ام. اینجاست که به امام حسینم نزدیک تر شدم و هر روز با خودم گفتم استغفرالله ربی و اتوب الیه.
اما از تو دلگیرم...
زیرا که این نعمت ها دست جمعیش قشنگ است، زیارت با دوستان صفا دارد، هیات با خانواده و هم هیاتی هایش گواراست، نماز، جماعتش زیباست، نماز جمعه در مصلی قشنگ است، چایی در هیات مزه دارد، وای که از اعتکاف نگویم
منِ شیعه ی اجتماعی را در خانه حبس کردی که چه؟ همه عبادات جمعی را از من گرفتی که چه؟ زیارت ارباب در ماه رجب را از من گرفتی که چه؟...
اما بزرگترین نعمتی که داشتی این است که فهمیدم شیعه در جماعت معنا می شود و بس...
پورموسوی