تاریخی ترین نماز جمعه ایران
بسمـ الله الرحمن الرحیمـ
امروز بیست و نهم خرداد است سالروز تاریخی ترین نماز جمعه ی ایران!
اگر نامم را فراموش کنم عاملان اشک های رهبرم را فراموش نخواهم کرد. میدانستم رهبرم فدایی در زبان نمی خواهد؛ فدایی در عمل می خواهد. میدانستم دفاع از ولایت تنها به شعار دادن نیست، بلکه خود را در دل خطر انداختن است. رهبرم عماریاسر می خواهد ابوذر و میثم تمار می خواهد. باید مثل بانوی دو عالم در کوچه ها دنبال ولایت رفت، باید سیلی خورد. اشک ریخت. زخم زبان شنید. باید برای دفاع از ولایت از خواب و آسایش گذشت .
ماندن پای علی کار آسانی نیست. ماندن پای علی جگر شیر می خواهد و مرد میدان! این را قرنها پیش بانویی پهلو شکسته و سیلی خورده و دردمند، در کوچه پس کوچه های مدینه به ما آموخت. برای دفاع از ولایت رنج ها به جان خرید، پهلویش را شکستند، سیلی خورد از حقش محروم شد و جنین شش ماهه اش را فدا کرد اما خم به ابرو نیاورد و از راه ولایت پا پس نکشید. ماندن پای ولایت، میثم تمار می خواهد که حتی پای دار هم از مولایش می گوید. عدی بن حاتم طایی می خواهد که سالها پس از شهادت مولایش با شجاعت و صلابت رو در روی معاویه سنگدل و یاغی، با سوز دل از مولایش می گوید: من درباره ی علی (علیه السلام) انصاف ندادم که هنوز زنده ام! ای کاش من به جای علی (علیه السلام) مرده بودم!
مردانِ مرد روزگار چون مالک اشتر، سلمان، ابوذر، عمار، میثم و مقداد این یاران با وفای مولا در راه دفاع از ولایت رنج ها به جان خریدند. بعضی در تبعید به بیابان های بی آب و علف شهید شدند و بعضی دیگر در دخمه ها و سیاه چال های تاریک بنی امیه کشته شدند و بعضی بالای دار؛ اما عشق به ولایت چنان در وجودشان ریشه دوانده بود که حاضر نبودند ذره ای عقب بنشینند
امروز هم تاریخ در حال تکرار است. امروز معاویه ها عمروعاص ها با لباسی دیگر و شیوه ای جدید قرآن خدا را بر سر نیزه کرده اند و با جدیت تمام مشغول فریب ابوموسی اشعری ها شده اند. امروز ابوسفیان ها به زبان ادعای اسلام می کنند ولی در عمل تیشه به ریشه ی اسلام می زنند. شمرها، جانبازان صفین اهداف والای خود را فراموش کرده و به روی امامامشان شمشیر کشیده اند. طلحه ها زبیر بن عوام ها غرق دنیا پرستی شده اند. ابن ملجم ها که روزگاری حاضر بودند جان خود را فدای مولا کنند همانها که علی برایشان مهربان تر از پدر بود ونمک خورده ی سفره ی مولا بودند امروز به تحریک قطام ها به روی امامشان شمشیر کشیده اند و علی دردمندانه فریاد می زند أین عمار؟؟؟
اینک اما عده ای آتش شدند
بعد کوچ کوهها آرش شدند
عده ای حسن القضا را دیده اند
عده ای را قصرها بلعیده اند
بزدلانی کز هراس ابتر شدند
از بسیجی ها بسیجی تر شدند...
اما دشمنان کوردل بدانند؛ مالک اشترها هنوز زنده اند با همان قامت پر صلابت با همان لباس خاکی همیشگی با همان نگاه نافذی که لرزه بر اندام دشمنان می اندازند و بینی مستکبران را به خاک می مالد. عمارهای با بصیرت هستند که با روشنگری های دقیق خود پرده ی تزویر سیاستمداران ریاکار را برداشته اند. میثم تمارها هنوز زنده اند و حتی پای دار هم از علی دل نمی کنند. ابوذرها حتی در تبعید هم از یاد مولایشان غافل نیستند. گرچه، ما در کوچه پس کوچه های مدینه و کوفه نبودیم اما امروز مظلومیت مولایمان را در چهره ی رهبر عزیز خود سید علی خامنه ای می بینیم. اشک های خالصانه و پر دردش در فراق مالک اشترش، در تشییع پیکر پاک و تکه تکه شده شهید سپهبد سلیمانی دیدیم. گریه های پرسوز و ناله های دردمند مولایمان را با چاه ها و نخلستان های کوفه، در اشکهای سید علی خامنه ای در نماز جمعه ی بیست و نه خرداد 1388 دیدیم
آری اگر آنروز در مدینه و کوفه نبودیم تا مولایمان را یاری کنیم، امروز با جان و مال و آبرویمان قدرتمندانه به پای رهبر و مقتدای خود سید علی خامنه ای ایستاده ایم تا مظلومیت مولایمان را ذره ای جبران کنیم.
باید بخود جرات داد1 و با تمام وجود خود را فدای ولایت کرد...
نباشیم روزی که جمهوری اسلامی نباشد
عبادی؛ خرداد 1399
- باید بخود جرات داد جمله ایست که بر روی مزارنابغه شهید حسن باقری حک شده است.