پاسداری از استقلال و آزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
حفظ استقلال و آزادی در گام دوم انقلاب
آزادی بهترین نعمتی است که خداوند برای بشر قرار داده و اسلام پیام آور و بنیانگذار آزادی انسان است. هر انسانی در هر دوره و عصری خواهان آزادی است، چون آزادی مربوط به اراده انسان است و اراده هیچگاه از او جدا نیست. و خداوند در این باره میفرماید: «إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نمودیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند۱.» پس اوست که نعمت اختیار و انتخاب را به انسان کرامت فرموده است. اما این "آزادی معنایش این نیست که بنشینید برخلاف اسلام صحبت کنید؛ آزادی در حدود قانون است. دین کشور ما اسلام است؛ آزادی در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد".۲
«استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرت های سلطهگر جهان است. و آزادی اجتماعی بهمعنای حقّ تصمیمگیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همهی افراد جامعه است؛ و این هر دو از جملهی ارزش های اسلامیاند و این هر دو عطیّهی الهی به انسانهایند و هیچ کدام تفضّل حکومت ها به مردم نیستند. حکومت ها موظّف به تأمین این دو اند. منزلت آزادی و استقلال را کسانی بیشتر میدانند که برای آن جنگیدهاند. ملّت ایران با جهاد چهلسالهی خود از جملهی آنها است. استقلال و آزادی کنونی ایران اسلامی، دستاورد، بلکه خونآوردِ صدها هزار انسان والا و شجاع و فداکار است؛ غالباً جوان، ولی همه در رتبههای رفیع انسانیّت.»۳
تمام انقلاباتی که در طول تاریخ واقع شده است، نوعی وابستگی به شرق یا غرب داشته اند. لکن انقلاب اسلامی ایران، انقلابی غیروابسته نظیر انقلاباتی که در طول تاریخ به دست انبیاء انجام میگرفته، است. (الّا وابستگی به خدای تبارکوتعالی) حضرت امام خمینی (رحمهاللهعلیه) صراحتاً استقلال و آزادی را از آرمانهای اساسی و اولیهی قیام –ازهمان قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲- معرفی میکند. استقلال و آزادی امروز ما، مدیون خون هزاران شهید و جانباز است. شهیدانی که تنها جرمشان دفاع از استقلال و آزادی کشور و مخالفت با استعمار و استکبار بوده است. لذا بدیهیست که باید به شدت از آزادی بدست آمده پاسداری و محافظت شود. متأسفانه استعمار خارجی با کمک جریانات نفوذی داخلی، این مملکت را چنان در دست اجانب قرار داده بود که بعد از چهل سال مبارزه، همچنان جریان نفوذ ادامه دارد و استقلال و آزادی این کشور در معرض تهدید است. چرا که باید با تمامی اشکال نفوذ آمریکا و دیگردولت های صهیونیستی، چه اقتصادی و چه نظامی، چه سیاسی و فرهنگی، مبارزه شود.
برای حفظ این استقلال در گام دوم انقلاب، باید سیاست های خارجی ما طبق فرمایشات رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) و رهبر عزیزمان امام خامنه ای، بر حفظ آزادی و استقلال کشور و ارتباط برمبنای احترام متقابل با کشورهایی که خوی سلطهگری و استکبار ندارند، قرار گیرد. چرا که با حفظ استقلال است که تمامیت ارضی و حاکمیت ملی یک کشور از آسیب های احتمالی مصون می ماند. اما این استقلال باید در همه ابعاد آن انجام شود. استقلال اقتصادی یا فرهنگی نیز بدون استقلال سیاسی امری امکان ناپذیر است. پس باید هر قدمی که در حوزه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برداشته می شود به طرف استقلال و آزادی باشد نه وابستگی. امام خمینی حفظ ایران -به عنوان ام القرای جهان اسلام- را برای حفظ مکتب اسلام ضروری می دانستند دراین رابطه می فرمودند: «اگر این جمهوری اسلامی از بین برود اسلام آنچنان منزوی خواهد شد که تا آخر ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند سرش را بلند کند».۴
استقلال یکى از پایههاى اصلی انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى است. شعار «استقلال» در کنار شعار «آزادى» از مهمترین شعارهاى انقلاب بوده، هست و خواهد بود. امام خامنه ای استقلال را به معناى قهر کردن با کشورها نمیدانند. بلکه به معناى ایجاد کردن سدّى در مقابل نفوذ کشورها که نتوانند منافع آن کشور را، منافع ملّت را تحتالشّعاع منافع خودشان قرار بدهند میدانند؛ و این مهمترین هدف براى یک کشور است.۵ به همین دلیل بود که امام خمینی (ره) حفظ نظام را از اوجب واجبات می دانستند چرا که تنها در صورت حفظ نظام فرصت لازم برای ادای واجبات و معرفی اسلام ناب به جهان فراهم می شود. ملت ایران به خوبی میدانند عزت و آزادگی این کشور اسلامی در مبارزه با آمریکا و دیگر کشورهای مستکبر است و شیطان بزرگ بهترین لقبی است که حضرت امام (ره) به آمریکا دادند.
اما وظیفه ملت برای حفظ استقلال و آزادی کشور چیست؟
در این رابطه شهید مطهری همچون فیلسوفی جامعه شناس، هسته ی اصلی حفظ و نگهداری "آزادی" و "استقلال" را شناسایی می کند و می گوید: اگر افراد جامعه بخواهند به آزادی حقیقی و واقعی دست یابند، باید ابتدا خود را از آن صفات وجودی انسان که باعث گرایش به محدود کردن آزادی دیگران می شود، آزاد کنند؛ به عبارت دیگر فرد باید خود آزاد باشد –آزاد از هوی ها و هوس ها– تا بتواند برای اجتماع خود هم طلب آزادی نماید.۶
این نکته ظریف بیانگر اینست که ملّتی که اسیر احساسات، خصلت های منفی، هوی و هوس، شهوات، ترس، کینه، تکبر، بخل و طمع خویش نباشد، آن ملت اسیر قدرت های بیرون از وجود خود، همچون قدرت های جبّار، ظالم و ستمگر هم نخواهد بود و این نسخه ای است که برای تمام ملت های عالم علی السواء قابل اجراست و دوای درد همه ی ملت هاست. آزادی در اسلام قبل از همه خود انسان را از حیوانیت رها می سازد و انسانیت را به او هدیه می دهد و او را از بند هوی و هوس آزاد می سازد. درد بزرگ جوامع بشری این است که می خواهند آزادی اجتماعی را تأمین کنند، ولی به دنبال آزادی معنوی نمی روند. آزادی معنوی یعنی نجات از خود، خودی که به سمت پلیدی ها می رود. جامعه ای که افراد خود به سمت پلیدی ها نمیروند نمیتوان آنها را برده و زیر دست حکومت های پلید و ستمگر قرار داد.
چهل سال پیش وقتی مردم از زنجیرهای درونی خودشان آزاد شدند، دیگر نمیتوانستند زیر بار ظلم و ستم رژیم پهلوی زندگی کنند لذا لازمه اش این شد که به خیابان ها ریختند و مشتها را گره کرده و رژیم ستمشاهی را سرنگون کردند؛ اربابان صهیونیسم نیز نتوانستند کاری برای حفظ جایگاه خود در ایران انجام دهند و دیدند که در مقابل این مردمی که از زنجیر روح و نفس خود آزاد شدند، هیچ وسیله ای ندارند که آنها را سر جای خودشان بنشاند.
پس برای رسیدن به آزادی و استقلال حقیقی باید اول از خود شروع کنیم چرا که نقش اصلی در انتخاب دولتمردان و سیاستگزاران داخلی و خارجی خود ملت است. ملتی که آزادی معنوی داشته باشد مردانی را که اسیر هوی های نفسانی خود هستند انتخاب نمی کند و این اولین قدم برای حفظ آزادی و استقلال بدست آمده است. در دنیا نیز اینچنین است؛ علیرغم اینکه جوامع مختلفی در دنیا از نظر علمی پیشرفت بسیار کرده اند ولی علم و تکنولوژیشان، آزادی و استقلال برایشان به همراه نداشته است. نمونه بارز آن کشورهای پیشرفته ی اروپایی ست که علیرغم داشتن قدرت علمی و تکنولوژی برتر، همچنان در اسارت آمریکا و صهیونیسم جهانی بسر میبرند و تنها توّهم استقلال و آزادی دارند.
و اما اکنون بعد از ۴۰ سال که دشمن کاملا از تسلط بر ملت ایران ناامید شده است از سناریو غل و زنجیر شیطان، استفاده کرده و با اشاعه فحشا و فساد، کاری کرده تا انسانها همه در بند نفس خود قرار بگیرند چرا که میداند در آن صورت به آسانی میتواند آنها را به زیر کشد و تحت سلطه خود درآورد. دشمن تمام تلاش خود را خواهد کرد تا دین را از ملت ایران بگیرد چرا که می داند دین بزرگترین پیام آور استقلال و آزادی است؛ و این مهمترین هدیه دین به یک ملّت و یک جامعه است. به برکت آزادی است که اندیشه ها رشد پیدا میکند و استعدادها شکوفا میشود. اسلام شکوفایی انسانها را میخواهد و معتقد است منابع عظیم انسانی بایستی مثل منابع طبیعی استخراج شوند تا بتوانند دنیا را آباد کنند. اسلام همان چیزی است که دشمن به شدت از آن وحشت دارد و در سالهای اخیر با استفاده از جنگ افزارهای صهیونیستی دین را هدف قرار داده اند تا با اشاعه فحشا و فساد و شبهات بی اساس، اعتقادات مردم را تضعیف کنند و بتواند بر ملت مسلمان ایران سوار شوند و آنها را به سمت نابودی بکشاند. دولتمردان ما و حتی ملت ایران حق ندارند با غربزدگی و غرب پرستی، این دستاورد مهم را به خطر اندازند.
ملت عزیز و سرافراز ایران باید بداند! که عزت و آزادگی ملت و جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با آمریکا است و شیطان بزرگ بهترین لقبی است که حضرت امام (ره) به آمریکا داده اند. معرفی و ترویج ارزش های دینی و الهی که منجر به ارتقای روحیه ظلم ستیزی و شناخت حق از باطل و تقویت جبهه حق می گردد، تنها راه پاسداری از استقلال و آزادگی ماست و رمز صدور انقلاب اسلامی به دیگر کشورها و حمایت از مستضعفین جهان است. اکنون که وعدهی خداوند تحقق یافته است و قومی را مبعوث ساخته که محبوب او هستند و او نیز محبوب آنهاست، پس باید از این محبوبیت مراقبت کرد و اجازه نداد تا دشمن واژه آزادی را با هرزگی، افسار گسیختگی و هرج و مرج مخلوط کرده و به خورد ملت دهند و استقلال این کشور را به باد دهند.
"آماده شو برادر، جراحت کربلا هنوز هم تازه است و تا آن خونخواه مقتول کربلا نیاید، این جراحت التیام نمیپذیرد. غروب سر رسیده است و تا پایان انتظار، فاصلهای نیست".۷
و چه زیبا سرور و سالار شهیدان فرمودند: فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرما؛ به درستی که من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی دانم.۸
عمار
- سوره انسان، آیه ۳
- امام خمینی (صحیفه امام، ج ۷، ص ۴۸۷)
- امام خامنه ای بیانیه گلم دوم انقلاب
- صحیفه امام؛ ج ۱۶، ص ۱۳۹
- ۱۹/۱۱/۱۳۹۲
- شهید مطهری، گفتارهای معنوی
- شهید آوینی
- تحف العقول، ص۲۴۵