درس هایی از اصول عقاید اسلامی ویژه جوانان / امامت / اثبات خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام از طریق آیات
بسم الله الرحمن الرحیم
اثبات خلافت حضرت علی علیه السلام و یازده فرزند جانشین ایشان:
بعد از اثبات لزوم امام و خلیفه معصوم رسول اکرم صلوات الله علیه و آله بحث در اثبات خلافت بلافصل حضرت علی و یازده فرزند معصوم و گرامی ایشان علیهم السلام از طریق آیات و روایات متواتر بین فریقین میباشد.
قبل از بیان نص قولی و فعلی خدا و رسول اکرم صلوات الله علیه و آله در امامت و خلافت آنها، فضائل و مناقب ائمه معصومین علیهم السلام را از طریق عامه و خاصه، متذکّر میشویم.
این امامان؛ متّصف به همه صفات و کمالات عالیه در اعلی مرتبه نفسانی، ایمانی و عبادت میباشند. در زهد، تقوی، صبر، شجاعت، سخاوت، حلم، عفت، عدالت و عصمت ورع و... و مبرا از جمیع رذائل نفسانی و موانع امامت بوده، البته باید متذکّر شویم که فضائل ائمه معصومین علیهم السلام که مظهر ذات و صفات و فعل خداوند هستند را، تنها امام معصوم میتواند بیان فرماید همانگونه که امامهادی علیه السلام در زیارت جامعه، صفات آنان را بیان فرمودهاند.
در آیات و روایت متعدّد دیگر نیز، فضایل و برتریهای ایشان بیان شده است: به عنوان مثال در خصوص اوّلین جانشین پیامبر که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است باید بیان کرد که او کسی است که قرآن او را «ومن عنده علم الکتاب (رعد:۳۷)» یعنی کسی که علم کتاب نزد اوست، خوانده است. او کسی است که قرآن او را از صادقین خوانده است. او کسی است که سفینه نجات است و مانند کشتی نوح، نجات دهنده است. او حبل المتین، یعنی ریسمان محکم الهی است. بعد از رسول خدا کسی با فضیلتتر از ایشان نیست. او و خاندان اهل بیت کسانی هستند که موجب عزّت مسلمین هستند. خدا امام را جلوة خود قرار داده است. مقام امام بلند است. روح امام، عصمت او، خلافت او الهی است. امام حجتالله است، ولیالله است، وجهالله است، جلوة علم خداست، جلوة قدرت خداست، جلوة ارادة خداست. امام عینالله است، یدالله است، لسانالله است. امام را خدا نصب کرده است. امام مفسّر قرآن و دین است. امام است که تأویل آیات قرآن را میداند. امامت تداوم رسالت و شریعت است. امام از قرآن جدا نیست. در کتب عامه و خاصه، اسناد فراوانی برای اثبات این مطلب تصریح شده است و هر گاه چنین افرادی باشند تنها از آنها میتوان پیروی نمود و از غیر آنها پیروی نمودن، ترجیح بلا مرجّح است و همچنین نقض غرض میشود زیرا غرض از نصب امام، ادامه نبوت و هدایت امت است و هر گاه کسی غیر از حضرت علی و بقیه ائمه معصومین: به عنوان خلیفه تعیین گردد، نقض غرض میشود و نیز کسی از ائمه اطهار بالاتر نبوده و نیست که بر آنها ترجیح داشته باشد، بنابراین خلافت بلافصل پیغمبر مخصوص ائمه معصومین علیهم السلام است.
بیان بعضی آیاتی که بر امامت و خلافت ائمه طاهرین: دلالت دارد:
* یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا اُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ؛ ای پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شده به خلق برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکردهای و خداوند تو را محفوظ خواهد داشت. «مائده:۶۷»
در کتابهای بسیاری از دانشمندان اهل تسنن و همه کتب معروف شیعه (مانند الغدیر، مراجعات، عبقات الانوار و دیگرکتب تاریخی و حدیثی و تفسیر) آمده است که آیة فوق درباره ولایت و امامت حضرت علی نازل شده است.
این آیه در هنگام بازگشت پیامبر از آخرین حج، سه بار بر ایشان نازل شد و به پیامبر دستور داده شد که مسئلهای ولایت حضرت علی را اعلام بفرمایند و پیامبر هم این مسئله را در منطقة جحفه، در محلی به نام غدیر اعلام نمودند.
درآیه ادلة فراوانی وجود دارد که این مسئلهای که باید ابلاغ میشد، مسئلة ولایت حضرت علی علیه السلام بوده نه چیز دیگری.
قرآن میگوید: ای رسول، آن چیزی را که به تو نازل شده ابلاغ کن و اگر ابلاغ نکردی، رسالت را انجام ندادهای یعنی اعلام نکردن این مسئله مساوی است با از بین رفتن ۲۳ سال تلاش شبانهروزی در امر رسالت.
به عبارت سادهتر، ۲۳ سال تلاش یک طرف و اعلام کردن این مسئله یک طرف. پس اهمیّت این مسئله در حد اهمیت مسئلة رسالت است. آیا واقعاً میتوان گفت: اعلام نشدن این مسئله جز مسئلة امامت و جانشینی پیامبر و به دست گرفتن زمام امور جامعه برای ادامه پیدا کردن راه پیامبر چیز دیگری نمیتواند باشد.
دلیل اهمیت و لزوم اعلام به خاطر این است که سرنوشت اسلام و بقای اسلام بستگی به اعلام شدن این مطلب دارد. برای روشن تر شدن مطلب به این نکتهها توجه بفرمایید:
پیامبر قبل از حرکت به حج فرمودند که امسال، سال آخر عمر شریفشان است و دستور دادند که هر که میتواند در این مراسم حج شرکت کند.
در طی خطبهای حضرت به صراحت فرمودند که در بین شما، منافق بسیار زیاد است.
دشمنان خارجی از جمله روم، آماده حمله به حکومت مرکزی اسلام است. در چنین شرایطی که همه چیز برای از بین رفتن اسلام آماده شده، آیه نازل میشود که آن مطلبی که بر تو نازل شده را ابلاغ کن که اگر ابلاغ نکردی گویا رسالتت نابود شده است. آیا این مطلب اعلام حرام بودن خوردن گوشت خوک و.. میتواند باشد؟ آیا این مطلب چیزی غیر از مسئلة ولایت و امامت، که سبب حفظ کیان اسلام میشود، چیز دیگری میتواند باشد؟
خداوند متعال در این آیه میفرماید: خدا تو را از شر مردم حفظ میکند. یعنی پیامبر اکرم از این مردم ترسی در دل داشته است. آیا اعلام این مطلب که خوردن گوشت خوک و... حرام است، ترس دارد؟ درآیات دیگری از قرآن هم حرف از حلال و حرام بودن بعضی خوردنیها آمده است و پیامبر هیچ ترسی در دل نداشتند. کلّاً در تمام مدت رسالت پیامبر هیچ ترسی نداشتند و هیچ آیهای هم نازل نشد که ای پیامبر به کار خود ادامه بده. ولی در اینجا به پیامبر وحی میشود که آن مطلب را اعلام کن و خدا تو را حفظ میکند. علت این نگرانی چیست؟ بعضی به اشتباه گفته اند: این ترس، برای کشته شدن بوده است؛ این مطلب کاملاً غلط است. چون آن زمانی که رسول خدا به تنهایی میان این اعراب که فکرشان اذیت و آزار و کشتن پیامبر بود، تبلیغ میکردند، هیچ نترسیدند. از آن طرف، مگر کشته شدن در راه خدا و شهادت، ترس دارد؟
نگرانی رسول خدا به خاطر این بود که مردم امر ولایت را قبول نکنند و با دشمنی با ولایت، به جاهلیت خود بازگردند و نگرانی پیامبر از این بود که میدیدند بعضی از این مردم و مخصوصاً منافقین چه عنادی با مسئلة ولایت و امیرالمؤمنین دارند.
یکی از منافقین پس از نصب حضرت علی به عنوان امام و ولی مسلمین، حاضر شد کشته شود و امامت حضرت را قبول نکرد. بلا نازل شد و کشته شد. بعضی از این منافقین، موقع خواندن خطبة غدیر توسط پیامبر، آنقدر تکبیر میگفتند که نگذارند صدای پیامبر به گوش مردم برسد. به بعضی از این منافقین، در بازگشت به مدینه (بعد از ماجرای غدیر) شتر پیامبر را در کوههای اطراف مدینه، رم دادند تا با این کار پیامبر را بکشند و نگذارند پیامبر به مدینه برسد و پایههای ولایت و امامت را محکم کند. اما خداوند متعال ضمانت کرده بود که ما تو را و دینت را و ولایت را حفظ میکنیم و حفظ هم کرد و الان بعد از ۱۴۰۰ سال اسلام و تشیع مثل خورشید، در میان ادیان و مذاهب دیگر میدرخشد و روز به روز به عزت و عظمتش افزوده میشود.
* الیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم فَلاَ تَخشَوهُم وَاخشَونِ الیَومَ أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَأتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإسلاَمَ دِینًا؛ امروز کافران از اینکه به دین شما اختلالی رسانند نامید شدند پس از آنان نترسید و از من بترسید، امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردن و بهترین آئین را که اسلام است بر ایشان برگزیدم. «مائده:۳»
این آیه نیز به اتفاق مفسرین شیعه و سنی در حجه الوداع در محلّی به نام غدیر، تنها در حدود دو ماه قبل از رحلت پیامبر اکرم نازل شده است. از جمله کتبی که به این مطلب اشاره شده، کتابهای الغدیر، احقاق الحق، دلائل الصدق و... میباشد.
این آیه بعد از معرفی امیر المؤمنین علی در روز غدیر، به عنوان وصی پیامبر و امام و ولی امت، نازل شد. در این آیه سخن از ناامید شدن کفار از ضربه زدن و نابود کردن اسلام به میان آمده است. این حرف به خاطر آن است که کافران امید وار بودند که امسال، سال آخر عمر پیامبر میباشد و چون پیامبر فرزند پسری نداشتند، بیشتر امید پیدا کرده بودند که اسلام دیگر کارش تمام است. ولی با معرفی امیر المؤمنین علی به عنوان وصی پیامبر و سپرده شدن امر رهبری و هدایت و زمامت جامعة اسلامی به دست امام معصوم: دیگر ناامید شدند از اینکه بتوانند به اسلام ضربه وارد کنند و آن را نابود سازند.
نکتة مهم: اکمال دین، اتمام نعمت، رضایت پروردگار از اینکه اسلام دین مردم باشد، مأیوس شدن کفار از نابود شدن دین یکتاپرستی و توحید همگی با نصب جانشین معصوم برای پیامبر یعنی حضرت علی از طرف خداوند متعال، تحقق پیدا کرده. یعنی کامل شدن دین با مسئلة امامت است.
پس معنای آن به زبان ساده این چننی میشود: اگر میخواهی دین داشته باشدی باید تحت ولایت امام معصوم باشی.
اگر میخواهی از شرّ کفار و تمام دشمنان دین در امان باشی، باید تحت ولایت امام معصوم باشی اگر میخواهی خدا را راضی کنی باید تحت ولایت امام معصوم باشی.
* إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤتُونَ الزَّکَاةَ وَهُم رَاکِعُونَ؛ ولی و سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند. «مائده:۵۵»
مرحوم حضرت آیتاللهمرعشی در کتاب احقاق الحق از ۸۵ کتاب حدیثی و تفسیری اهل سنت، نقل میکند که این آیه مربوط به حضرت علی میباشد. اکنون یکی از آنها را بیان میکنیم: سیوطی در درالمنشور در ذیل این آیه از «ابن عباس» نقل میکند که حضرت علی در حال رکوع نماز بودند که سائلی تقاضای کمک کرد آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد و در این هنگام آیة فوق نازل شد.
اشکال: بعضی از مخالفین ایراد وارد میکنند که «ولی» در این آیه به معنای دوست، ناصر و یاور است. نه به معنای سرپرست و صاحب اختیار.
جواب: اگر ولی به معنای دوست و یاور باشد، شامل همة مؤمنان میشود. چون قرآن میفرماید: وَالمُؤمِنُونَ وَالمُؤمِنَاتُ بَعضُهُم اُولِیَاءُ بَعضٍ؛ مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند. «توبه:۷۱» وقتی دوستی شامل همة مؤمنان است، دیگر حصر دوستی برای چند نفر خاص معنا ندارد. این ولایتی که آیة مورد بحث، آن را مخصوص چند نفر خاص میداند، معنایی جز سرپرستی و صاحب اختیار بودن نمیتواند داشته باشد.
نکته: در این آیه، همان ولایتی را که خدا و رسولشدارند، حضرت علی هم داراست. (چون بدون هیچ قید و شرطی، با حرف واو، ولایت حضرت علی عطف شده به ولایت خدا و رسولش پس هرکس ولایت حضرت علی را قبول نکند، ولایت خدا و رسولش را قبول نکرده است.
*یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا اللّهَ وَأطِیعُوا الرَّسُولَ وَأولِی الأمرِ مِنکُم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا و اولیالامر از طرف ایشان را. «نساء:۵۹»
احادیث فراوانی از شیعه و سنی نقل شده است که این آیه مربوط به حضرت علی و فرزندان معصومشان میباشد. که در اینجا به نقل چند روایت میکنیم:
ابوالفتوح رازی در تفسیر خود از جابر بن عبدالله انصاری که از صحابه خاص رسولالله بوده است نقل مینماید که گفت:
لَمّا اَنزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا اللَّـهَ وَأطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الأمرِ مِنکُم قُلتُ یا رَسولَ اللهِ عَرَفَنَا اللهَ وَ رَسولَهُ، فَمَن اولوالأمرِ الَّذینَ قَرَن اللهُ طاعَتَهُم بطاعَتُک فَقال هُمْ خُلَفائى یا جابِر وَ اَئِمَّةُ الْمُسْلِمینَ بَعْدى اَوَّلُهُمْ عَلِىُّ بْنُ اَبیطالِب ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلىٍّ الْمَعْرُوفُ فِى التَوراةِ بِالْباقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یا جابِر فَاِذا لَقیتَهُ فَاقْرَأهُ مِنّى السَّلام ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُوسى ثُمَّ مُحَمَّدٌ بْنُ عَلىٍّ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلىٍّ ثُمَّ سَمیّى وَ کَنیّى حُجَّةُ اللَّهِ فى اَرْضِه وَ بَقِیَّتُهُ فى عِبادِهِ اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، ذاکَ الَّذى یَفْتَحُ اللَّهُ تَعالى ذِکْرُهُ عَلى یَدَیْهِ مَشارِقَ الْاَرْضِ وَ مَغارِبَها، ذاکَ الَّذى یَغیبُ عَنْ شیعَتِه وَ اَولِیائِه غَیْبَةً لا یَثْبُتُ فیها عَلَى الْقَولِ بِاِمامَتِهِ اِلّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْایمانِ؛ چون آیة یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا اللَّـهَ وَأطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الأمرِ مِنکُم «نساء:۵۹» نازل شد گفتم: یا رسول الله خدا و رسول را میشناسیم، اولوالامر کیانند که خدای تعالی اطاعت آنها را همانند اطاعت خود و شما واجب نموده است؟ حضرت فرمودند: یا جابر، ایشان جانشینان و پیشوایان مسلمانها بعد از من هستند، اول ایشان علی بن ابیطالب پس از او حسن پس از او حسین بعد از او علی بن حسین و بعد از محمد بن علی که در تورات معروف به باقر است و زود باشد که او را درک کنی پس هرگاه او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان، پس از او صادق، جعفر بن محمد پس از او موسی بن جعفر و بعد از علی بن موسی و بعد از او محمد بن علی و بعد از او علی بن محمد و پس از او حسن بن علی و بعد از او همنام و هم کنیه من و حجت خدا بر زمین و برگزیده او در میان بندگانش، پسر حسن بن علی است و او آن کسی است که خداوند مشرق و مغرب عالم را به دست او فتح میکند و او آن کسی است که از شیعیانش پنهان میشود، پنهان شدنی که در آن، بر قول به امامت ایشان ثابت نمیماند مگرکسی که خداوند دل او را به ایمان آزمایش کرده باشد.
مفسر معروف «حاکم حسکانی» حنفی نیشابوری در «شواهد التنزیل» حدیثی را از حضرت علی نقل میکند که وقتی پیامبر فرمود: شرکای من کسانی هستند که خداوند آنها را قرین خودش و من ساخته و درباره آنها آیه «اولِی الأمر» را نازل کرده است. از آن حضرت پرسیدم: یا نَبِیَّ اللهِ مَن هُم؟؛ ای پیامبر خدا، [اولی الامر] چه کسانی هستند؟ فرمود: قالَ اَنتَ اَوَّلَهُم؛ تو نخستین آنها هستی.
در کتاب «مناقب» نیز آمده است روزی مردی به خدمت حضرت علی رسید و سوال کرد: کمترین چیزی که انسان با آن از کافران یا گمراهان میگردد کدام است؟ آن حضرت فرمودند: اینکه حجت و نماینده خدا و شاهد و گواه او را که اطاعت و قبول ولایتش لازم است نشناسد. آن مرد گفت: آنها را برای من معرفی کن. حضرت فرمودند: همانا که خداوند آنان را در کنار خود و پیامبرش قرار داده است و آیه فوق را قرائت فرمودند. در این آیه دستور به اطاعت از اولی الامر، بدون هیچ گونه قید و شرطی در کنار اطلاعات از خدا و رسولش قرار گرفته است. (اولی الامر هر فرمانی داد، بگو چشم و عمل کن.) از اینجا معلوم میشود که اولی الامر، هم ردیف پیامبر هستند (چون بدون قید و شرط مانند پیامبر، باید از او پیروی کرد). پس باید مانند پیامبر معصوم باشد. چون اگر ذرهای احتمال اشتباه و گناه در فردی باشد، نمیتوان امر کرد که مطلقاً از او پیروی کنید. چون پیروی از فردی که اشتباه میکند، سبب انحراف در امت میشود نه هدایت امت و این نقض غرض خداوند متعال است.
در بالا اثبات کردیم که اولی الامر باید معصوم باشد و غیر معصوم نمیتواند عهده دار مسئولیت اولی الامرباشد.
اولی الامر، هم ردیف پیامبر است. یعنی خصلتهای او را باید دارا باشد. پیامبر، حجةالله، خلیفةالله و منصوب از طرف خداست. پس اولی الامر هم باید حجةالله، خلیفةالله و منصوب از طرف خداوند متعال باشد. پس اگر فردی با انتخاب مردم یا با کودتا به حکومت رسید. اگر قرار بود از هرکس، چه عادل باشد چه ظالم، پیروی شود، پس باید گفت خداوند متعال (نعوذ بالله) امر به ضد کرده است. یعنی از یک طرف فرموده از خدا و رسولش که معصوم هستند پیروی کنید و از آن طرف گفته از ظالم پیروی کنید و چون خداود متعال امر بر ضد نمیکنند پس اولی الامر، فرد ظالم نمیتواند باشد.
* یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوای الهی داشته باشید و همیشه با صادقین باشید. «توبه:۱۱۹»
مفسر معروف «سیوطی» در کتاب «الدر المنشور» از ابن عباس نقل میکند که در تفسیر آیه فوق گفته است که: کونوا مَعَ الصّادِقین یعنی کونوا مَعَ عَلِیّ ابنِ اَبیطالِب. دراین آیه خداود متعال به طور مطلق و بدون قید و شرطی فرموده: با صادقین باشید. یعنی در تمام مکآنها و زمآنها و حوادث، از این گروه جدا نشوید و همراه آنها باشید. از اینجا معلوم میشود که صادقین باید معصوم باشند.
نکته: در این آیه دستور گرفتیم که همیشه با صادقین باشید. از طرف دیگر، دستور دادیم که همیشه در صراط مستقیم باشید. نتیجه گرفته میشود که صادقین، همان صراط مستقیم میباشند و این معنا جز در حضرات معصومین: امکانپذیر نیست.
۶- آیه انذار و هدایت
* إِنَّمَا أنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَومٍهادٍ؛ تو تنها بیم دهندهای و برای هر گروهی هدایت کنندهای است. «رعد:۷»
در تفسیر فخر رازی به نقل از ابن عباس آمده است: پیامبر اکرم دست مبارکش را بر سینه خود گذارد و فرمود: اَنَا المُنذِر. سپس اشاره به شانه حضرت علی نمود و فرمود: اَنتَ الهادی یا عَلیُّ، بِکَ یَهتَدی المُهتَدون مِن بَعدی؛ ای علی تو هدایت کنندهای و به وسیله تو بعد از من هدایت شوندگان، هدایت میشوند. همانطور که قبلاً گفته شد، هادی باید معصوم باشد و توسط خداوند متعال معین شده باشد. نکتة قابل توجه این که، این چنینهادی ای برای ما معین شده است (به نقل از شیعه و سنی در ذیل این آیه) و اگر فردی جز حضرت علی و فرزندان معصومشان: میتوانستند هدایت را بر عهده بگیرند و ما را به سر منزل مقصود برسانند، معرفی میشدند. پس افراد دیگری مانند قطب و درویش و صوفی یا رهبران غیر از ائمة ۱۲گانه، لیاقتهادی بودن را ندارند و باعث هدایت ما که نمیشوند هیچ، باعث گمراهی بیشتر ما میشوند.
* وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلاً قُل کَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا بَینِی وَبَینَکُم وَمَن عِندَهُ عِلمُ الکِتَابِ؛ کافران میگویند: تو پیامبر نیستی، بگو: همین بس که خداوند و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست گواه باشد. «رعد:۴۳»
مفسر معروف «قرطبی» در تفسیر خود در مورد این آیه از عبدالله بن عطا نقل میکند که ابوجعفر بن علی بن الحسین درمورد اَلَّذی عِندَهُ عِلمُ الکِتاب فرموده است: انما ذلک علی ابن ابیطالب؛ او علی بن ابیطالب است.
مقام آن حضرت به گونهای رفیع است که خداوند سبحان به عنوان شاهد بر حقانیت پیامبر اکرم حضرت علی را معرفی نموده است. بدون شک چنین کسی که شهادت او قرین شهادت خدای متعال است و داشتن علم کتاب، او را شایسته چنین شهادتی کرده، دارای مقامی بس ارجمند است و شایسته و لایق خلافت و جانشینی رسول معظم اسلام میباشد.
حضرت رضا در ضمن حدیثی مفصلی درباره امامت میفرمایند: هنگامی که خدای متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برگزیدند، به او سعه صدر عطا میکند و چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا برای جواب از هیچ سؤالی درنماند و در تشخیص حق سرگردان نشود، پس او معصوم و مورد تایید و توفیق الهی بوده و از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود و خدای متعال این خصلتها را به او میدهد تا حجت بر بندگان و شاهد بر آفریدگانش باشد و این بخشش الهی است که به هر کس بخواهد عطا میکند، آیا مردم میتوانند چنین کسی را بشناسند و برگزینند؟ و آیا برگزیده ایشان دارای چنین صفاتی است.
اشکال: بعضی از مخالفین گفته اند: منظور از «و من عنده علم الکتاب» اهل کتاب، یعنی یهودیان هستند.
جواب: فردی به عنوان شاهد برای پیامبر معرفی میشود که رسالت حضرت را قبول داشته باشد و به حضرت ایمان آورده باشد، نه افرادی که دشمن سرسخت پیامبر (جز عدهای که ایمان آوردند) به عنوان شاهد بر حقّانیت پیامبر معرفی شود. مسیحیان و یهودیان، منکر رسالت پیامبر بودند، آن وقت چه طور میشود که خداوند متعال، افراد منکر رسالت را به عنوان شاهد برای حقانیت رسالت معرفی کند؟
* إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهِیرً؛ همانا خداوند ارائه کرده است که ناپاکی و پلیدی را تنها از شما اهل بیت پیامبر دور کند و شما را از هر نظر پاک سازد. «احزاب:۳۳»
در داستان حدیث کساء از قول عایشه در کتاب صحیح مسلم نقل شده است که آیه فوق در شأن حضرت علی و خانواده معظم او (حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین: نازل شده است و گفته که پیامبر در حق آنها دعا فرمود که: اللّهُمَّ هؤُلاءِ اَهلُ بَیتی وَ حامَّتی فَاذهَب عَنهُمُ الرِّجس وَ طَهِّرهُم تَطهیرا.
تعبیر به إنَّما که برای حصر بکار میرود، دلیل بر این است که موهبت مذکور در آیه، ویژه خاندان پیامبر است و شامل دیگران نمیشود.
کلمة یُریدُ «خداوند اراده کرده است» اشاره به اراده تکوینی پروردگار متعال است که آن خانواده را از هر گونه آلودگی، پاک و پاکیزه خلق فرموده و عصمت این خاندان ذاتی و موهبتی الهی است نه اکتسابی.
جمله یطهرکم تطهیرا با توجه به اینکه معنی تطهیر پاک ساختن است، تاکید مجددی است بر مسئله نفی و رجس و آلودگی که در جمله قبل آمده است و واژه تطهیرا که مفعول مطلق فرعی است باز هم تاکید دیگری بر این معنی است، نتیجه اینکه خدای متعال با انواع تاکیدها بیان فرموده است که اهل بیت پیامبر اسلام از هر گونه پلیدی و آلودگی پاک و مبرا شده اند. باز به عنوان تذکر گفته میشود که این عصمت اوّلاً) اکتسابی نیست. ثانیاً) باعث جبر نمیشود. (که توضیح اینها در بحث عصمت گفته شد).
* فَقُل تَعَالَوا نَدعُ أبنَاءنَا وَأبنَاءکُم وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُم وَأنفُسَنَا وأنفُسَکُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَّعنَةُ اللّهِ عَلَى الکَاذِبِینَ؛پس بگو:بیائید ما و شما بخوانیم فرزندان و زنان و نفوس خود را تا با هم به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم. «آل عمران:۶۱»
مباهله به معنی نفرین کردن به همدیگر است به این ترتیب که وقتی استدلالهای منطقی سودی نداشت افرادی که با هم درباره یک مسئله دینی گفتگو دارند در یکجا جمع میشوند و به درگاه خدا تضرع میکنند و از او میخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند، همان کاری که پیامبر در برابر مسیحیان نجران کرد که در آیه به آن اشاره شده است.
در کتب شیعه و بسیاری از تفاسیر اهل سنت از جمله تفسیر فخر رازی، قرطبی، روح البیان، روح المعانی و تفاسیر دیگر، در شأن نزول آیه آمده است:
هنگامی که آیه فوق نازل شد، پیامبر به مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله داد، بزرگان مسیحی از پیامبر یک روز مهلت خواستند تا در این باره به شور بنشینند، بزرگ مسیحیان به آنها گفت: اگر فردا محمد با فرزند و خانوادهاش برای مباهله آمد از مباهله با او بپرهیزید و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید و او پایه و اساسی ندارد.
فردا که شد پیامبر آمد در حالی که دست حضرت علی را گرفته بود و حسن و حسین پیش روی او حرکت میکردند و حضرت فاطمه (سلامالله علیها) پشت سر او حرکت میکردند، مسیحیان نیز حاضر شدند درحالیکه پیشاپیش آنها، بزرگ آنان قرار داشت، هنگامی که پیامبر را با همراهان مشاهده کرد پرسید: اینها کیانند؟ گفتند: این یکی، پسر عمو و داماد او است و این دو، دخترزادههای او هستند و این بانو، دختر اوست که از همه نزد او گرامیتر است، بزرگ آنان نگاهی کرد و گفت: من صورتهایی را مینگرم که اگر ازخدا بخواهند کوه را از جا بر کند چنین خواهد شد، پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد.
درکتب روایی اهل سنت از جمله صحیح سالم، صحیح ترمذی، مسند احمد حنبل، الدر المنثور سیوطی و در کتاب بیهقی آمده است که: وقتی آیه مباهله نازل شد، رسول خدا حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین: را فرا خواند، سپس عرضه داشت: خداوندا اینتها اهل من هستند و «مصداق این آیهاند».
این آیه سند روشنی برای مقام بسیار والای اهل بیت پیامبر است زیرا بدون شک منظور از ابنائنا حضرت امام حسن و حضرت امام حسین بوده و نساءنا بر کسی جز حضرت فاطمه(سلامالله علیها) و انفسنا بر کسی جز حضرت علی تطبیق نمیشود.
این آیه بزرگترین دلیل برای عظمت وجودی امیرالمؤمنین علی است. چون در این آیه حضرت علی به منزله نفس و شخص حضرت رسول اکرم معرفی شده است. یعنی در تمام جهات بجز مقام نبوت و افضلیت پیامبر بر همه کس، درتمام جهات دیگر همانند اوست و همانگونه که پیامبر از همه انبیاء: افضل بوده پس از حضرت علی نیز از تمام انبیاء افضل است. و در ضمن این آیه بزرگترین دلیل است بر اینکه فقط حضرت علی جانشین پیامبر است چون فردی لیاقت جانشین پیامبر اکرم دارد که گویا خودش پیامبر اکرم است.
* قُل لَّا أسألُکُم عَلَیهِ أجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُربَى؛ بگو من هیچ پاداشی از شما درخواست نمیکنم جز مودت و دوستی نزدیکانم را. «شوری:۲۳»
مودت، شدت محبت است که همان اطاعت میباشد.
در ذیل این آیه، روایات فراوانی از اهل سنت و شیعه نقل شده است از جمله:
حاکم حسکانی که از علمای مشهور اهل سنت است در شواهد التنزیل از ابن عباس چنین نقل میکند: هنگامی که آیه قل لا اسئلکم نازل شد اصحاب عرض کردند: ای رسول خدا، اینها کیستند که خداوند ما را به محبت آنها امر کرده است؟ حضرت رسول اکرم آقا حضرت علی و حضرت فاطمه(سلامالله علیها) و فرزندان ایشان: را معرفی فرمودند.
سیوطی مفسر معروف اهل سنت در الدرالمنثور ذیل آیه مورد بحث از ابن عباس نقل میکند که پیامبر در تفسیر این آیه فرمود: حق مرا دراهل بیتم حفظ کنید و آنها را به خاطر من دوست بدارید.
از مجموع روایاتی که در تفسیر آیه آمده است چنین نتیجهگیری میکنیم که شدت محبت به اهل بیت: همان اطاعت و پیروی از آنها است و این اطاعت و پیروی ناظر به مسئلة امامت و خلافت است که به عنوان اجری برای رسالت حضرت شمرده شود. درضمن این محبت اثرش نزدیکی مردم به خداست و نفعش عاید خود امت میشود.
* فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أنزَلنَا؛ پس به خدا ایمان آرید و به رسول او و نوری که فرستادهایم بگروید. «تغابن:۸»
در بعضی روایات آمده که منظور از نور، ائمه هدی: هستند.
نکته: این آیات تعداد کمی از آیات مربوط به ولایت بود که برای اثبات مطلب آورده شد. علاقهمندانی که میخواهند با آیاتی در رابطه با ولایت و اهل بیت: که در قرآن آمده آشنا شوند، به کتابهایی که به موضوع «آیات ولایت در قرآن کریم» پرداختهاند مراجعه نمایند.