جبهه اقـــدام

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

جبهه اقـــدام

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

جبهه اقـــدام
پیوندهای روزانه

بسم الله الرحیم

 

ضرورت وجود امام معصوم علیهم السلام

ضرورت وجود امام معصوم علیه السلام را در دو زمینه بررسی می‌کنیم:

الف) درزمینة تشریع

ب) در زمینة تکوین

 

الف) در زمینه تشریع

در بحث نبوت بیان شد که پیامبر اسلام، پیامبر خاتم صلوات الله علیه و آله هستند و بعد از ایشان پیامبری نمی‌آید. فلسفة ختم نبوت، در صورتی با حکمت بعثت انبیاء سازگاری دارد که بعد از پیامبر اسلام افرادی باشند و راه پیامبر را ادامه دهند. تنها تفاوتی که دارند این است که بعد از پیامبر ما پیامبری نمی‌آید. حالا ادامه مسیر پیامبر، بر عهده کیست؟ این راه باید امام معصومی که خداوند او را هدایت کرده و از خطا و اشتباه و گناه معصوم قرار داده است، ادامه دهد. یعنی امام باید تمام وظایف پیامبر را انجام دهد. یعنی هدایت و تربیت جامعه، سرپرستی جامعه، رساندن جامعه به سر حد کمال، بیان اعتتقادات و اخلاق اسلام، بیان احکام اسلامی، مبارزه با بدعت‌ها و خرافات، جلوگیری از تحریف دین، پاسخگویی به شبهات، بیان معارف قرآن، توضیح آن‌ها را بیان فرماید.

در ضمن وجود امام معصوم علیه السلام در متن جامعه، باعث می‌شود مردم، اسلام عملی و اسلام مجسم و اسنان کامل را ببیند و با دیدن اخلاق و رفتار و کردار و گفتار امام معصوم اعمال خود را از او الگو بگیرند و به معنای واقعی کلمه، در تمام ابعاد زندگی به او اقتدا کنند.

به طور خلاصه، علت احتیاج به امام و نائب نبی، همان علت احتیاج به وجود نبی است. چون امامت، تداوم رسالت و موجب هدایت جامعه است.

پس در هر عصری وجود امام معصوم لازم و ضروری است. امام رضا علیه السلام در این باره می‌فرمایند:

اِنَّ الاَرض لا تَخلوُ مِن آن یَّکون فیها اِمام منا؛ براستی که زمین هیچگاه از امامی از ما (اهل بیت) که همواره در آن است خالی نمی‌ماند.[۱]

 

ب) در زمینة تکوین

به عقیده شیعه، امام معصوم واسطة فیض الهی است. یعنی هر موجودی در عالم وجود دارد و به او روزی می‌رسد، این نعمت وجود و روزی از طریقة امام معصوم به آن‌ها می‌رسد. لذا در زیارت حضرت حجت علیه السلام می‌خوانیم: بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجوُدِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ وَ السَّمَاء؛ به‌وسیله وجود امام زمان علیه السلام تمام موجودات روزی داده می‌شوند و به خاطر وجود امام زمان، آسمان و زمین ثابت و برقرار است. و اگر امام معصوم وجود نداشته باشد، نظام جهان، مختل خواهد شد. لَولا الحُجَه لَساخَتِ الاَرض بِاَهلِها؛ اگر حجت نباشد، زمین اهلش را در خود فرو می‌برد.

امامت مسئلة اعتقادی است نه اجتهادی یعنی امام و جانشین پیامبر صلی الله و علیه و آله همانند او در فضائل و امتیازات است؛ یعنی قول و فعل او، قول و فعل خدا و رسول می‌باشد حکومت او حکومت الهی است. تمام قول و فعل و تقریر امام در تبیین حقایق و قوانین و معارف اسلام حجت است و فرمان امام معصوم واجب الاطاعت است و شناخت معصوم جز از طریق معرفی الهی میسر نیست.

پس اعتقاد به امامت مانند اعتقاد به نبوت جزء اصول دین است نه فروع دین و وظایف امام یک اصل اعتقادی است نه یک حکم فقهی.

 

تفاوت عقیده شیعه با اهل سنّت در موضوع امامت

از نظر مذهب تشیّع، امام باید ازطرف خداوند متعال نصب شود و از طریق پیغمبر صلی الله وعلیه و آله معرفی شود مانند حضرت امیرالمؤمنین و یازده فرزند او: که از طرف ایشان معرفی شدند.

امام باید دارای علم خدادادی و مصون از خطا باشد یعنی علم کتاب نزد او باشد. خداوند او را تجهیزه کرده باشد.

امام باید معصوم از هر گونه گناه و اشتباه باشد. در گرفتن دین، نگهداری دین، در بیان دین، در تفسیر دین و بیان احکام و تأویل آیات.

امام باید دارای ولایت تشریعی و ولایت تکوینی از طرف خداوند باشد.

در واقع معصومین: واسطه انتقال فرمان خداوند به مردم هستند.

امّا به عقیده اهل سنّت، امام یعنی حاکم، به این بیان که هر فردی برای ادارة جامعه، بر مسند قدرت نشست، امام است! چه عادل، چه ظالم، چه مؤمن، چه فاسق باشد، بر همگان واجب است که از او پیروی کنند که این حرف نادرستی است چرا که با معارف قطعی قرآن که دعوت به مبارزه به ظلم فرموده است، مخالف است.

به عقیدة آن‌ها پیامبر صلی الله و علیه و آله برای خود جانشینی معین نکرده است و امر تعیین جانشین را بر عهده خود امت گذاشته است.

به عقیدة آن‌ها هیچ یک از این ویژگی‌هایی که شیعه برای امام شرط می‌داند، شرط نیست. بلکه علمای خودشان موارد زیادی از لغزش‌ها و اشتباهات و عجز خلفا از پاسخگویی به سؤالات دینی مردم را، در کتابهای معتبر خودشان، ثبت کرده‌اند.

از جمله «ابن ابی الحدید» در شرح نهج‌البلاغه از زبان خلیفه اول نقل می‌کند: همانا برای من شیطانی است که مرا گمراه می‌کند. و از قول خلیفه دوم نقل کرده است که بیعت با خلیفه اول، کار عجولانه و حساب نشده‌ای بود و نیز بارها این جمله را به زبان آورده که « لَو لا علیُّ لَهَلَکَ العُمَر؛ اگر علی علیه السلام نبود، عمر هلاک شده بود.» و اما لغزش‌‌های خلیفه سوم و خلفای بی امیه و بنی عباس، واضح تر از آن است که نیازی به اشاره داشته باشد.

نکته: توجه داشته باشید که فرق شیعه با آن‌ها این نیست که شیعه می‌گوید: پیامبر صلوات الله علیه و آله حضرت علی را برای حکومت بر جامعه معرفی کرده و سنی‌ها می‌گویند برای حکومت جامعه فردی مشخص نشده. بلکه شیعه می‌گوید: بعد از پیامبر وجود یک وصی که تمام کارهای پیامبر را انجام دهد، و مردم را هدایت کند، لازم و ضروری است و یکی از منصب‌هایی که امام معصوم دارد، این است که زمام اداره جامعه را در دست بگیرد. امّا آن‌ها، معنای امام را در همین وظیفه خلاصه کرده اند. گفتند امام یعنی حاکم، به خاطر همین هیچ یک از شرایطی را که شیعه برای امام، قائل است را قبول ندارد.

آن‌ها گفتند: امام، حاکم و هر فردی می‌تواند بر مسند حکومت بنشیند. اشکال این حرف اینجاست که این تعریف از امام، با تعریفی که قرآن از امام ارائه داده است، در تضاد است. چون گفته شد که قرآن، امامت را جعل الهی می‌داند «یعنی فقط باید خداوند، امام را تعیین کند» و امام باید فردی معصوم باشد و صاحب همه فضائل و برتر از امت باشد تا پیروی از او جایز باشد.

آن‌ها گفتند پیامبر برای خود، وصی و جانشین مشخص نکرده و این کار را بر عهده امت گذاشته است. اشکال این حرف این است که تمام پیامبران گذشته، وصی و جانشین داشته‌اند که بعد از آن‌ها، کارهای آن پیامبر را انجام می‌دادند. ولی پیامبر ما که خاتم است و از دینش تا روز قیامت باید پیروی شود، چه طور می‌شود که جانشین خود را معرّفی نکند و امت را به حال خود واگذارند؟ پیامبر صلی الله و علیه و آله برای یک سفر کوچک یا جنگی که مجبور می‌شدند از شهر بیرون روند، برای این مدت کوتاه، حتماً یک جانشین برای خود نصب می‌کردند. آیا می‌توان قبول کرد این چنین پیامبری، برای بعد از حیات خود، جانشینی معرّفی نکند؟

 

 

یک شُبهه: بعضی‌ از افراد در اطراف پیامبر شعار دادند که «حَسبُنا کِتابَ الله» و گفتند چون قرآن «تِبیاناً لِکُلِّ شَیء» است «یعنی هر چیزی که برای هدایت مردم احتیاج است، در قرآن آمده است»، پس مسلمانان برای مراجعه به این قرآن، احکام الهی را استنباط می‌کنند و به سعادت دست پیدا می‌کنند. سنت پیامبر را هم مسلمانان دیده‌اند پس دیگر احتیاجی به چنین امام معصوم و جانشینی برای پیامبر نیست.

جواب به این اشکال: قرآن تبیان است ولی برای فردی که علم کتاب (تمام علوم و معارف قرآن) نزد او باشد. در قرآن چیزهای کلی بیان شده. مثلاً فرموده: «نماز بخوانید زکات بدهید» اما احکام و نحوة انجام این دستورات به صراحت در آیات قران نیامده است. قرآن دارای آیات محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین است. دارای تفسیرات و تأویلات متعدد است. فردی که احاطة به این علوم قرآن را ندارد، چگونه می‌تواند تمام مشکلات و سوالات خود را با مراجعه به قرآن به دست بیاورد؟ تمام احکام و مسائل هم که از طریق سنت پیامبر صلی الله و علیه و آله به ما نرسیده است. پس نمی‌توان مشکلات خود را حل کرد.

نتیجه: وجود وصی برای پیامبر لازم و ضروری است و همانطور که مردم بدون وجود پیامبر نمی‌توانند خود را به سعادت برسانند، بدون وجود امام معصوم که منصوب از طرف خداوند باشد نمی‌توان به هدایت رسید و از انحراف نجات یافت.

آن‌ها برای توجیه کارهای خود و جلوگیری از مخالفت‌های مردم بر ضد خود و بازگرداندن حکومت به صاحب اصلی آن، اولاً‌ نقل حدیث را از پیامبر ممنوع کردند. آن‌ها به بهانة آنکه احادیث پیامبر چون ممکن است با قرآن اشتباه گرفته شود و قرآن مورد تحریف واقع شود، دستور دادند که هیچ کس حق نقل حدیث پیامبر را ندارد. «البته قصد اصلی آن‌ها این بود که با این کار، جلوی نقل فضایل اهل بیت: را بیگرند و احادیثی که به صراحت اعلام می‌کرد فقط امیرالمؤمنین علی علیه السلام جانشین پیامبر است، نقل نشود. ثانیا به جعل حدیث پرداختند در زمان معاویه جعل حدیث به اوج خود رسید. علامه امینی; نام هفتصد تن از این جاعلان حدیث را در جلد هفتم کتاب الغدیر آورده است. ما دراینجا بعضی از آن احادیث جعلی را نقل می‌کنیم علت جعلی بودن آن هم ذکر خواهد شد:

حسن بصری می‌گوید: «پیامبر صلی الله و علیه و آله فرمود: یَجِبُ الصَّبر عِندَ جَورِ الحاکِم؛ هنگامی که حاکمان بر شما ظلم کردند، واجب است صبر کنید.» اطاعت از ملوک بنی امیه واجب است و قیام بر علیه آن‌ها جایز نیست و تنها آن‌ها را پند دهید.

عبدالله بن عمر می‌گوید: «پیامبر فرمود: اگر امام عادل باشد، پاداش او نزد خداست و اگر ظالم باشد، گنهکار است و وظیفة شما تنها صبر کردن است.»

عبدالله بن عمر می‌گوید: «یزید جعفی، از پیامبر دربارة تفسیر اولی الامر، این سؤال را پرسید: اگر حاکمانی بر ما مسلط شوند که حق ما را از خودمان می‌گیرند و حق ما را به ما نمی‌دهند، چه کنیم؟ آن حضرت جواب دادند: اِسمَعوُا وَ اَطیعُوا؛ گوش به فرمان آنان باشید و اطاعت کنید.

یقیناً ساحت مقدس پیامبر اسلام پاک تر از آن است که چنین دستوری را بر خلاف شرع دهند. پیامبری که خود فرمود: لا طاعَةَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَةِ الخالِق؛ اطاعت از مخلوق در معصیت خالق جایز نیست. چگونه می‌تواند چنین دستوری را داده باشند.

در کتاب «المذاهب الاسلامیه» نسبت‌های دروغی که به پیامبر داده‌اند، آورده شده است. از جمله اینکه حضرت فرمودند: بعد از من شر به پا می‌شود. در رهبری اختلاف می‌شود. و شما گوش به فرمان امیر باشید، هر چند مال شما را بگیرد و بر شما شلّاق زند، شما شکیبا باشید.

پیامبری که «داعیا الی الله» است و به سوی پاکی‌ها دعوت می‌نماید، آورنده مکتبی است که همواره معتقدان به آن تا مرز شهادت برای دفاع از حریم و حقیقت، در مقابل ظالمان ایستادگی کردند و شعار «هَیهات مِنّا الذِّلـَّه» را بر زبان داشته‌اند، چگونه دستور به سکوت در مقابل ظلم و ستم را می‌دهند؟

پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله فرمودند: هر چه از قول من نقل می‌کنند و مخالف با قرآن است به دیوار بزنید، یعنی دروغ است و این دستور به سکوت در برابر ظلم (که در این روایات آمده است) با آیة ۹ سورة حجرات در تضاد است. چون خداوند متعال در این دستور به مقابله و برخورد با ظالم را می‌دهد «فقاتلوا» پس این احادیث، به فرمودة خود پیامبر دروغ هستند.

اما این ضربات (تحریف و جعل حدیث)، بزرگترین علل انحراف دین از مسیر هدایت شد و به این ترتیب حق ائمه: را به ناحق غضب کردند، عدالت و امامت را از اصول دین خارج کرده، و امام معصوم را خانه‌نشین کردند.

 

اثرات کنار گذاشتن امامان معصومین

بعد از وفات پیامبر امامان معصوم کنار گذاشته شدند. به همین دلیل، باب علم پیامبر به روی مردم، بسته شد. در نتیجه، مردم از دستیابی به جواب‌های صحیح مسائل فقهی، اعتقادی، مسائل مربوط به معارف قرآن، توضیح آیات مشابه قرآن و... محروم ماندند که به بعضی از نتایج آن اشاره می‌کنیم:

در زمینة احکام: علمای درباری که در دربار، کمک کار ظالمان بودند، شروع به فتوا دادن کردند. و هر چه مطابق با میل و نظر خودشان بود، به خورد مردم دادند. حتی گاهی اوقات، حکمی را مخالف صریح آیة قرآن یا فرمایش پیامبر می‌دانند. برای آشنایی بیشتر با این فضاحت‌ها، به کتاب «فقه تطبیقی مذاهب پنجگانه» مراجعه نمایید.

در زمینة اعتقادات: افرادی مانند کعب الاحبار یهودی و بعضی از جاعلات حدیث را، مسئول بیان معارف قرآن و اسلام قرار دادند. در نتیجه: بعضی‌ها برای خداوند متعال (نعوذا بالله) جسم قائل شدند و گفتند خدا مانند ما جسم دارد. مثلاً گفتند: خدا صورت دارد، چشم دارد، گوش دارد، دست دارد، روی عرش می‌نشیند، فردای قیامت هم او را می‌بینند. در زمینة قضا و قدر و توحید افعالی و قائل به جبر شدند و مقابل آن‌ها گروه دیگری درست شد (که هر دو گروه دارای عقیده باطلی بودند) و از این قبیل عقاید باطل. برای آشنایی بیشتر، به کتاب ابوهریره و احادیث ساختگی مراجعه نمایید.

 

 

وصف امام از زبان امام (بر اساس زیارت جامعه) 

عبدالله نخعی از محضر حضرت امام علی النقی علیه السلام تقاضا می‌نماید که: مرا زیارتی تعلیم نمایید تا هر گاه خواستم یکی از شما را زیارت کنم آن را بخوانم، حضرت تقاضای او را اجابت نمود و زیارت جامعه را به او تعلیم دادند: برخی از فرازهای این زیارت را در اینجا به عنوان نمونه بیان می‌کنیم:

 اَلسَّلام عَلی اَئِمَّةِ الهُدی؛ درود بر امامان هدایت و پیشوایان دین. وَ مَصابیحِ الدُّجی؛ و [درود بر] بر چراغ‌های روشنی دهنده در تاریکی‌ها.

طریق رسیدن به حق، امام است زیرا که او جلوه‌گر و نمایشگر خداست و جز در آئینه وجود نورانی او نمی‌توان خدا را دید و جز با توسل به حقیقت او، نمی‌توان به خدا رسید، یعنی آن‌ها خود عین هدایت و هدایت کننده می‌باشند.

وَ اَعلامِ التُّقی؛ [درود بر] نشان‌های پارسائی و پرهیزگاری.

آنان نشانه‌های کامل عیار تقوا هستند، آن‌ها در ذات و صفات و افعال مظهر خداوند متعال می‌باشد، اعتقادات، اخلاق، عبادات و همه خصوصیات آن‌ها نمونه تقوای واقعی است.

وَ ذَوِی النُّهی؛ و [درود بر] صاحبان خرد و اندیشه. وَ کَهفِ الوَری؛ و [درود بر شما که] پناهگاه خلق [هستید]. وَ وَرَثَةِ الاَنبِیاءِ؛ و [درود بر شما که] وارث پیغمبران [هستید] وَ الدَّعوَةِ الحُسنی؛ و [درود بر] دعوت کنندگان نیکی به سوی خداوند.

یعنی همانگونه که به زبان و گفتار، مردم را به سوی خداوند می‌خوانند، به وجود و شخصیت خود نیز داعیان مردم هستند به سوی پروردگار متعال و چنان می‌باشند که گوئی عین دعوت بوده و نیکو دعوت کنندگانی می‌باشند.

وَ حُجَجِ اللهِ عَلی اَهلِ الدُّنیا وَ الاخِرَةِ وَ الاولی؛ [درود بر] حجت‌های خداوند بر اهل دنیا و اهل آخرت و دار نخستین. وَ خُزّانِ العِلمِ؛ و [درود بر] خزانه‌های دانش الهی.

«علم امام اکتسابی نبوده و محیط به مجموع ماسِوَالله می‌باشد و چیزی از آن‌ها پوشیده نیست یعنی علم امام، علم حضوری است.

وَ ساسَةِ العِباد؛ [درود بر شما که] سیاستمداران و سرپرستاران و پشتیبان امت و حامی امت [هستید].

سیاست، همان حکومت است یعنی تمام کارها را به بهترین و عالیترین طریق انجام دادن، سیاست یعنی حکومت خداوند را در همه ابعاد پیاده کردن و به معنای مدیریت در حیات دنیوی است که مقدمه ورود به حیات ابدی می‌باشد. بنابراین دین عین سیاست است آن توام با ایمان است که می‌تواند انسان را به کمال برساند.

به آن افرادی که ورود سیاست را مهلک دین می‌دانند باید پاسخ داد: سیاست و حکومت و تدبیر امور مردم در مسیر حکومت خدا و شریعت قرار گرفتن، یک امر ضروری است در دین و بدون حکمت و سیاست، دین پیاده نخواهد شد و در زندگی، دین بدون حکومت و سیاست کارآیی ندارد.

اَلسَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَةِ اللهِ؛ [درود بر] پایگاههای شناخت خداوند.

پایه‌های شناخت خداوند و توحید، ائمه معصومین علیهم السلام هستند و تنها راه رسیدن به خداوند متعال، آن‌ها می‌باشند چرا که آیینه و جلوه او بوده و منیت نداشته و ذره‌ای انحراف در آن‌ها نیست.

راه خداشناسی شیعه، همان راه امامان معصومین است. امام باقر علیه السلام در این زمینه فرمودند: بِنا عُرِفَ الله وَ بِنا عُبِدَ الله؛ به وسیله ما خداوند شناخت و پرستش می‌شود.

این یک برهان عقلی است. مگر نبی اکرم صلوات الله علیه و آله هادی نبودند؟ اگر راهنما و‌هادی بخواهد از دنیا بروند، باید دست امت خود را در دست‌هادی دیگری قرار دهد تا امت، حیران و سرگردان نباشد.

وَ مَساکِنِ بَرِکَةِ الله؛ و [درود بر] مساکن برکت خداوند. وَ مَعادِنِ حِکمَةِ الله؛ و [درود بر] معادن حکمت خداوند. حدیثی در مورد حکمت می‌فرماید: حکمت، گم شدة مؤمن است و قرآن در مورد حکمت می‌فرماید:

حکمت، گم شده مؤمن است. و قرآن در مورد حکمت می‌فرماید:

یُؤتِی الحِکمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤتَ الحِکمَةَ فَقَد اُوتِیَ خَیرًا کَثِیراً وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا اُولُو الألبَابِ (بقره:۲۶۹)؛ (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می‌دهد؛ و به هر کس دانش و حکمت داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمی‌کنند، و) متذکر نمی‌گردند.

در این قسمت از زیارت می‌خوانیم: شما معدن این حکمت‌ها هستید. یعنی هر کس می‌خواهد گم شده اش را پیدا کند و به خیر کثیر برسد، باید پیش خاندان عصمت و طهارت رود و از آن‌ها حکمت را اخذ کند.

وَ حَفَظَةِ سِرِّ الله؛ و [درود بر] حافظان اسرار خداوند. وَ حَمَلَةِ کِتابِ اللهِ؛ و [درود بر] حاملان کتاب خداوند. وَ اَوصیاءِ نَبِیِّ الله؛ و [درود بر] اوصیاء رسول خداوند. وَ ذُرِّیَّةِ رَسولِ الله؛ و [درود بر] فرزندان رسول خدا sوَالاَدِلّاءِ عَلی مَرضاتِ اللهِ؛ و [درود بر] دلالت کنندگان و راهنمایان بر آنچه موجب خشنودی خداوند است.

یعنی راهنمایی می‌کنند بر آنچه که خدای تعالی به آ ن راضی است و موجب خشنودی او می‌باشد. زیرا گاهی دعوت به سوی خداوند واقعاً برای خداست ولیکن خداوند متعال راضی به آن دعوت نیست. اگر کسی بدون اینکه از طرف خداوند برای نبوت تعیین شده باشد و به دروغ ادعای پیغمبری کند مثل مسیلمه کذاب، مستحق سخت ترین شکنجه‌ها و عذاب است. فرق نمی‌کند که به دروغ ادعای پیغمبری کند یا ادعای امامت و جانشینی پیامبر اکرم را بنماید، کسی که به ناحق، منبر و محراب پیغمبر را اشغال کند غاصب است.

وَ التّامّینَ فى مَحَبَّةِ اللَّهِ؛ و [درود بر] کاملان در دوستی خداوند.

چون معرفت ائمه معصومین در سر حد کمال است، محبت آن‌ها هم نسبت به خداوند متعال، به حد کمال است و این عزیزان، کمال اخلاص و بالاترین مرتبه خشوع و عبودیت و نهایت درجه عشق را نسبت به خداوند دارا هستند.

* وَالَّذِینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِّلَّـهِ؛ امّا آن‌ها که ایمان دارند، شدّت عشقشان محبّت به خداوند است. «بقره:۱۶۵»

وَالمُخلِصینَ فى تَوحیدِ اللَّهِ؛ و [درود بر] مخلصان در توحید خداوند. وَ المُظهِرینَ لاَِمرِ اللَّهِ وَنَهیِهِ؛ درود بر آشکار کنندگان امر و نهی خداوند متعال.

ائمه معصومین: همانطور که به گفتار، بیانگر اوامر و نواهی الهی بودند در اعمال خود نیز روشنگر خواسته‌های حق تعالی بودند.

وَعِبادِهِ المُکرَمینَ الَّذینَ لا یَسبِقُونَهُ بِالقَولِ وَهُم بِاَمرِهِ یَعمَلُونَ؛ و [درود بر] بندگان گرامی پروردگار، آنانکه در برابر او تسلیم و فرمانبردارند و هیچگاه در گفتار بر او پیشی نمی‌گیرند و تنها به فرمان او عمل می‌کنند.الاَئِمَّةُ الرّاشِدُونَ؛ [شما] پیشوایان [و امامان و] ارشاد کنندگان [امت هستید]. اَلمَهدِیّونَ؛ [شما پیشوایان] ره‌یافته‌[اید که خدای تعالی خود شما را هدایت و راهنمایی کرده است] اَلمَعصومونَ؛ [شما پیشوایان] معصوم [هستید و از گناه و اشتباه محفوظ نگاه داشته شده‌اید] اَلمُکرَمونَ؛ [شما پیشوایان] مورد تکریم و بزرگداشت [خدای تعالی هستنید.] المُقَرَّبونَ؛ [شما پیشوایان و] مقرب آستان حقتعالی [هستید] المُتَّقوُنَ؛[شما پیشوایان] اهل تقوای حقیقی [می‌باشید] وَاَیَّدَکُم بِرُوحِهِ؛ و [خداوند متعال] شما را خودش تایید [و تقویت] نموده است. وَ رَضِیَکُم خُلَفاَّءَ فى اَرضِهِ؛ و [خداوند] شما را برای خلافت در زمین خودش پسندیده [و تعیین فرموده است] مَن والاکُم فَقَد والَى اللَّهَ؛ هر کس شما را دوست دارد خدا را دوست داشته است. وَمَن عاداکُم فَقَد عادَ اللَّهَ؛ و هر کس با شما دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است.

مَن اَتیکُم نَجى؛ هر کس به آستان شما آمد، نجات یافته است. وَمَن لَم یَاتِکُم هَلَکَ؛ و هر که به درگاه شما نیامد، هلاک شده است.

این بود شمعه‌ای از زیارت جامعه که ذکر شد که ما تنها مفهومی از آن را می‌فهمیم و حقیقت آن را درک نمی‌کنیم.

 

عصمت امام 

عصمت ملکه یا نیرویی است که در هر کس باشد از ارتکاب گناه خودداری خواهد کرد. عصمت اسلحه امام و تضمین امامت اوست، این اشتباه است امام بخواهد به سوی پاکی و نور دعوت کند ولی خودش پاک و هدایت یافته نباشد. به عبارت دیگر‌هادی نباید انحراف و گمراهی داشته باشد، بنابراین عصمت امام مسلم و قطعی خواهد بود.

عصمت در امام موهبتی است الهی نه اکتسابی، امام از بدو خلقت معصوم است چون مسئولیت هدایت انسان‌ها را به عهده دارد اما عصمت در سایر انسان‌ها اکتسابی است و حرکت از نقص به سوی کمال است و با آگاهی و معرفت و ایمان کسب می‌شود و هر قدر بیشتر به درجه یقین برسد، بیشتر از گناهان مصون می‌ماند و مؤمنین با اقتدا به امام معصوم عصمت را کسب می‌کنند چون بدون راهنمایی آن‌ها نمی‌دانند از نظر شرع مقدس چه چیز درست است و چه چیز نادرست می‌باشد؟

همانطور که برای پیامبر عصمت لازم است (عصمت در دریافت وحی، در نگهداری وحی، بیان وحی، تفسیر و تأویل و عمل کردن به آن) برای امام هم که متمم نبوت می‌باشد عصمت لازم و ضروری است زیرا امام حجت خداست و اگر معصوم نباشد، اعمال و گفتار او دیگر حجت نخواهد بود و چون هدف خلقت انسان‌ها، هدایت به سوی کمال است و مردم باید به وسیله راهنمائی او هدایت شوند پس امام باید از طرف خداوند هدایت شده باشد که در غیر اینصورت، نقض غرض از هدایت خواهد شد.

اُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقتَدِه؛ آنان کسانی هستند که خداوند آنان را هدایت نموده، تو نیز با آنان باش. «انعام:۹۰»

بنابراین پایه اصلی و شرط امامت «عصمت» است و شرط واجب الاطاعه بودن اولی الامر (امام) وجود عصمت برای اوست.

نکته: توجه داشته باشید این که گفته شد خداوند متعال حضرات معصومین علیهم السلام را طاهر خلق کرده است و از پلیدی‌ها پاک گردانده است، این موجب جبر نمی‌شود. یعنی این طاهر خلق‌شدن، به‌معنای این نیست که حضرات معصومین، توانایی انجام گناه را ندارند و مرتکب گناه نمی‌شوند. این عصمت به خاطر شناخت کامل حضرات معصومین به پروردگار متعال و یقین به عواقب وخیم و مهلک گناه است. به خاطر این شناخت، مرتکب به گناه نمی‌شوند که هیچ، فکر انجام گناه هر در ذهنشان نمی‌آید. به طور کلی انسان، از هر کاری که تنفر داشته باشد، از آن اجتناب می‌کند (نسبت به انجام آن کار عصمت دارد). مثلاً هیچ یک از ما تصورش را هم نداریم که روزی به عنوان غذا، یک بشقاب از لجن با آن بوی تعفن که می‌دهد را برداریم و بخوریم. این که ما این کار را انجام نمی‌دهیم، اختیاری است. ما این کار را با اختیار کامل انجام نمی‌دهیم و هزاران کار زشت را که بدی آن برای ما روشن باشد با اختیار خود انجام نمی‌دهیم.

نکتة مهم: عصمت ائمه: خیلی بالاتر از عصمت در گناه نکردن یا فکر گناه نکردن است. چون افرادی بوده‌اند که در تمام مدت عمرشات، یک گناه هم مرتکب نشدند. عصمت امام معصوم، عصمت کلیه و «عصمت در تمام جوانب» است. یعنی از گناه، سهو، فراموشی و خلاصه هر چیزی که به عنوانی رجس و بدی و پلیدی یاد می‌شود، حضرات معصومین: از آن‌ها با اختیار عصمت دارند یعنی در حرم آن‌ها که خلیفه خدایند پلیدی راه ندارد.

نکته مهم: حضرات معصومین: علاوه بر آنکه در عمل به دستورات وحی (دین اسلام) معصوم هستند، در دریافت و ابلاغ وحی هم معصومند؛ یعنی همانطور که پیامبران، موقع نزول وحی همان مطالبی که خداوند متعال اراده فرموده بودند را دریافت می‌کردند (نه مانند شاگردان سرکلاس که هر کدام به اندازة سطح فهمشان حرف استاد را دریافت می‌کنند) و همان مطالب را بدون کم و زیاد، در اختیار امتشان قرار می‌دادند، حضرات معصومین نیز آن وحی‌ها و علوم و معارفی که خداوند متعال بر آن‌ها نازل می‌فرماید را بدون کم و زیاد دریافت می‌کنند و در اختیار مردم قرار می‌دهند.

 

دو نکته:

الف) این عصمت و افضلیت و علم و ولایت تکوینی و تشریعی (که توضیح چهار مورد آخری، در قسمت بعدی می‌آید) اعطایی است نه اکتسابی. یعنی به وسیلة ریاضت و عبادت و اشک و آه و نالة در این دنیا، به دست نمی‌آید.

 ب) این امور لازمة امامت است. فردی که می‌خواهد مسئولیت امامت را به عهده بگیرد، باید این خصوصیات را خداوند عنایت فرماید.

 

افضلیت امام 

ضروری است که امام علیه السلام همیشه از مأموم افضل باشد تا تبعیت کردن از او برای همه امت در همه مکان‌ها و زمان‌ها جایز باشد.

انسان برای رسیدن به کمال باید از کاملترین انسان پیروی نموده و از شخصی که پاکترین، عالمترین و زاهد ترین و شجاع ترین مردم باشد، کسب کمال کند.

افضلیت امام معصوم نسبت به امت در جمیع کمالات و فضائل اعتقادی، اخلاقی و عبادی می‌باشد زیرا آن‌ها را خداوند متعال در ذات و صفات و در فعل، مظهر تام خود قرار داده است و چنین الگویی، قابلیت خلیفه الهی و رهبری امت را داراست. خلیفه خداوند در همه صفات مانند قدرت، علم، حکمت، اراده و.. نمایانگر صفات قدرت، علم، حکمت و اراده الهی هستند و به عبارتی دیگر، آیینه حضرت حق «جل و اعلی» می‌باشند. امامان در افضلیت، مانند یک دانشمند و عالم نیستند. طبیعت دنیا این گونه است که بعد از هر استاد و دانشمندی، افرادی می‌آیند که از آن اساتید بالاتر می‌روند.

 

خلاصه مطالب آنکه:

امامت اکتسابی نیست، هیچکس به ظرفیت موجودی امام که مخزن اسرار الهی و معدن علم خداوند است نمی‌رسد. آن‌ها واسطه فیض الهی هستند و دارای روح قدسی هستد و این مقامات، اکتسابی نیست.

صفات برجسته وجود ائمه معصومین: بیش از حد شمارش است: صدق گفتار، امانت در حفظ ودایع و احکام الهی و ابلاغ آن‌ها، اخلاص در اعمال، صادق الوعد بودن که این صفات ارکان اعتماد و اطمینان امت به امام است همچنین مرتبه توکل آن‌ها به خداوند، نیکوکاری و احسان، شجاعت، علم و ایمان و یقین، صبر و حلم و رضا، علاقه و دلسوزی نسبت به امت، شرافت و شخصیت خانوائگی و پاکی از هر گونه نقص و مبرا بودن از همه رذائل و عدم سوء سابقه، محتوای دعوت و اهداف بلند آن‌ها، کلیه اعمال، سخنان و ...

اگر چه دوستان اهل بیت: از ترس جان، تقیه نمودند و فضائل آن خاندان را مخفی کردند و دشمنان آن‌ها، از بغض و کینه و حسد، فضائل آن‌ها را کتمان کرده و نسبت‌های ناروا به آنان می‌دادند و بزرگترین ضربه را به اسلام وارد کردند ولی با همه این اوصاف حتی در کتاب‌های آن‌ها، فضائل بیشماری از آن عزیزان نقل شده است که ما در اینجا افضلیت علمی امام را مختصراً مورد بحث قرار می‌دهیم اگر چه تمام آنچه را که ما در مورد امام به زبان می‌آوریم و یا از قلم می‌نگاریم، در حد درک ناقص خود ما است و از حقیقت امام فرسنگها فاصله دارد زیرا همانطور که به کنه و ذات حق تعالی نمی‌توان رسید و حقیقت او را شناخت، حقیقت امام نیز که مثل اعلای خداوند است بر بشر خاکی پوشیده و مخفی است.

 

علم امام 

امام علیه السلام نیز همچون پیامبر صلوات الله علیه و آله باید دارای علم و دانشی بسیار وسیع و گسترده به بلندی همه تاریخ باشد تا بتواند همه انسان‌ها را در همه زمآن‌ها از خطرات گمراهی برهاند، باید آگاهی کامل در مسائل عقیدتی، اخلاقی، اجتماعی و احکام داشته باشد تا احکام الهی را بی کم و کاست تبیین کند، باید دارای علم غیبت باشد و از حوادث آینده آگاهی داشته باشد تا بتواند برای آن برنامه ریزی دقیق استوار کند و بطور کلی چون امام مانند پیامبران: ماموریت عظیم هدایت همه امتها را در تمام جنبه‌های مادی و معنوی عهده دار است باید علم و دانشی درخور و شایسته چنین ماموریتی دارا باشد یعنی باید علم او حضوری باشد نه اکتسابی و باید متصل به سرچشمه جوشان وحی و عالم غیب باشد، به عبارتی دیگر مخزن اسرار خداوند و معدن علم و حکمت حضرت حق «جل و اعلی» باشد.

عَالِمُ الغَیبِ فَلَا یُظهِرُ عَلَى غَیبِهِ أحَدًا * إِلَّا مَنِ ارتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسلُکُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَمِن خَلفِهِ رَصَدًا؛ او دانای غیب عالم است و هیچکس بر عالم غیب او آگاه نیست * مگر آن کس که از رسولان خود برگزیده است. «جن:۲۷و۲۶»

 

علم کتاب نزد امامان است 

امامان؛ آگاهی کامل از قرآن مجید دارند به گونه‌ای که تفسیر و تاویل آیات و ظروف آیات را می‌دانند به عبارتی دیگر امامان معصوم: از بطن و درون قرآن با خبر هستند چون علم کتاب نزد آن‌هاست.

وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلًا قُل کَفَى بِاللَّـهِ شَهِیدًا بَینِی وَبَینَکُم وَمَن عِندَهُ عِلمُ الکِتَابِ؛ آنها که کافر شدند می‌گویند: «تو پیامبر نیستی!» بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند! «رعد:۴۳»

نظر همه علمای شیعه بالتفاق و جمع بسیاری از علمای عامه بر آن است که منظور از عالم به کتاب در این آیه شریفه، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.

 

 

ولایت تکوینی و تشریعی امام معصوم علیهم السلام

امام معصوم هم ولایت تشریعی دارد و هم ولایت تکوینی، منظور از ولایت تشریعی آن است که هر دستوری امام معصوم  صادر فرماید برای ما اطاعتش واجب است و مقصود از ولایت تکوینی امام آن است که امام می‌تواند به فرمان و اذن خداوند متعال در جهان آفرینش تکوین تصرف نماید و بر خلاف عادت، حوادثی را بوجود آورد یعنی صاحب معجزه می‌باشد؛ مثلاً می‌تواند بیمار غیر قابل علاجی را به اذن خدای حکیم شفا دهد، این سلطه امام از آثار آن روح قدسی است که خداوند به آن‌ها عنایت فرموده است. این تصرفات، معجزه نامیده می‌شود و امت، هر قدر از این ولایت بهره مند شوند (یعنی هر مقدار بیشتر از ائمه، پیروی داشته باشند) آن‌ها هم صاجب کرامت می‌شوند.

معجزه در لغت به معنی عاجز کردن و ناتوان ساختن و در اصطلاح به معنای انجام کاری که احدی با تحدی، هرگز نمی‌تواند نظیر آن را انجام دهد و این امر یکی از مهمترین دلائل صدق گفتار امام معصوم درادعای ارتباط با جهان ماوراء الطبیعه و عالم غیب است که همراه مقرون به تحدی در زمینه امامت است یعنی امام با انجام معجزه اثبات می‌کند از طرف خداوند تعیین شده است.

پس وجود معجزه برای امام معصوم مانند وجود معجزه برای پیامبر، لازم و ضروری است.

در تاریخ زندگی امیر المؤمنان علی علیه السلام نقل کرده‌اند که از نزدیکی کوفه، گروهی از یهود نزد آن حضرت آمده و گفتند: شما امام علی بن ابیطالب علیه السلام هستید؟ فرمودند: آری منم. عرض کردند: در کتابهای ما سخن از صخره‌ای به میان آمده که نام شش تن از انبیاء، روی آن نوشته شده، هر چه دنبال آن می‌گردیم نمی‌یابیم، اگر شما امام هستی، آن را پیدا کن. حضرت فرمودند: به دنبال من بیایید، جمعیت به دنبال آن حضرت حرکت کردند هنگامی که به صخره رسیدند تپه بزرگی از شن درآنجا بود، امام علیه السلام فرمودند: ای باد، شن‌ها را از روی صخره کنار بزن به حق اسم اعظم خداوند. چیزی نگذشت که باد وزیدن گرفت و شن‌ها را کنار زد و صخره آشکار شد.[۲]

در کتاب «مدینه المعاجز» معجزات فراوانی از معصومین: نقل شده است. نکته بسیار مهم: در بسیاری از کتابها از تصرفات ائمه: به جای معجزه از کلمة «کرامات ائمه» نام می‌برند. توجه داشته باشید که این کلمه کرامات، هیچ ربطی با کرامات اولیاء الهی ندارد. چون کرامات اولیاء الهی (همانطور که در بحث نبوت گفته شد) کارهای خارق العاده‌ای است که بدون تحدی است ولی کرامات ائمه علیه السلام و به تعبیر صحیح تر، معجزات ائمه همراه تحدی (ادعای امامت الهی) است.

اهل بیت، که درباره آن‌ها خداوند آیه تطهیر و آیه مودت ذی القربی را نازل فرموده و آن‌ها را صاحب علم کتاب و اهل ذکر معرفی نموده است را آزردند. خلفای غاصب همه اینها را نادیده گرفتند و تا حد توان اذیت و آزار دادند و شهید نمودند و تا توانستند بدعت هائی گذاشتند و همان طریق قیصرها و کسری‌ها و فرعون ها را به نام اسلام عمل کردند.

 

 


[۱] ـ کمال الدین، ج ۱، ص ۲۸۸.

[۲] ـ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۲۷۵.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۸/۰۳/۱۰
  • ۳۹۱ نمایش
  • سرباز گمنام

جبهه اقدام انقلاب اسلامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی