درس هایی از اصول عقاید اسلامی ویژه جوانان / نبوت / یکی بودن پایة دعوت انبیاء علیهم السلام (توحید)
بسم الله الرحمن ارحیم
یکی بودن پایة دعوت انبیاء علیهم السلام (توحید)
اصول کلّی و اعتقادی پیامبران علیهم السلام همه یکی میباشد؛ چون دین ارضاء کنندة فطرت است و فطرت انسانها تغییر نمیکند و هدایت نیز که به سوی صراط مستقیم است هیچگاه تغییر نمیکند؛ بنابراین پایة دعوت همة انبیاء علیهم السلام یکی است که همان توحید است.
* وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلَّ اٌمَّهٍ رَسُولاً آن اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوت؛ ما برای هر امتی پیامبری مبعوث کردیم تا خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت و بت اجتناب و دوری جویید. «نحل:۳۶»
این بحث، شامل اثبات و شناخت خصوصیات پیامبرانی است که از جانب خداوند متعال مبعوث به رسالت شدهاند و اینکه در عصر ما خداوند متعال اطاعت کدامیک از آنها را امر فرموده؟ در عین آنکه نبوت همة آنها را قبول میکنیم.
پیامبران بسیار در مقاطع مختلف تاریخی مبعوث گشتهاند و در میان آنها برخی صاحب شریعت و کتاب بودهاند و بقیة انبیاء شریعت آن صاحبان کتاب را، تبلیغ میفرمودند.
در عصر ما از ادیان آسمانی معروف که مدعی داشتن کتاب آسمانی و شریعت میباشند عبارتند از: یهود، مسیحیت و اسلام و سه کتاب مربوط به آنها، تورات و انجیل و قرآن کریم میباشد.
تورات و انجیل _که اکنون در دست بشر است_ فاقد تواتر هستند که در ذیل به اثبات این مطلب پرداخته میشود علاوه بر اینکه مشتمل بر تناقضات هستند و با مقام نبوت و عصمت انبیاء علیهم السلام مخالفت دارند و از طرفی با توحید، سازگار نیستند (که این مطالب نشان دهنده تحریف شدن این کتاب آسمانی است) و به خاطر عدم تواتر و تحریفی که در آنها صورت گرفته است، نمیتوان آن را به عنوان دینی که ضامن هدایت انسان است، انتخاب کرد.
تواتر یعنی اخبار نبوّت و معجزات و محتوای کتاب و احکام و تعالیم آنان را از زمان بعثت تا به حال به شکل پیاپی بدون وقفه بین افراد ناقل، توسط اشخاص زیاد و مورد اعتماد به دست ما رسیده باشد و این مسئله دربارة دین یهود و مسیحیت صدق نمیکند.
بعد از حضرت موسی علیه السلام، بنی اسرائیل در سه دورة طولانی دین خدا را ترک گفته و به شرک و بت پرستی روی آوردند. از سویی در تورات موجود (که تحریف شده است) داستانهائی دربارة انبیاء علیهم السلام نقل گردیده و نسبت های ناروائی به خداوند متعال و پیامبرانش علیهم السلام داده شده است که هیچ کدام با مقام نبوّت و عصمت و رهبری الهی سازگار نیست.
علاوه بر اینکه خدای متعال را (الیعاذ بالله) به صورت انسانی ترسیم میکند که نسبت به بسیاری از امور آگاهی ندارد و بارها از کارهای خودش پشیمان میشود و یا (الیعاذ بالله) نسبت به تبهکاری به حضرت داود علیه السلام داده و یا نسبت شرب خمر و تبهکاری با محارم را به حضرت لوط علیه السلام و مطالب بسیار زشتی در داستآنهای آن دیده میشود که به انبیاء الهی چون حضرت موسی، یعقوب، هارون و اسحق علیهم السلام نسبت داده شده است که انسان از بیان آنها شرم میکند. این نکات کافی است تا انسان دریابد که این کتاب فعلی، تحریف شده و آن کتاب آسمانی یعنی تورات اصلی نیست.
گذشته از این، یهودیان خدا را مخصوص خود میدانند و اجازه به کسی که بخواهد به دین آنان وارد شود نمیدهند و لذا برای دین خود تبلیغ نمیکنند.
وضع انجیل هم مانند تورات میباشد. یعنی تواتر ندارد و محتوای آن گزارشاتی است که منسوب به چند تن از پیروان حضرت مسیح علیه السلام میباشد و خود آنها ادعا ندارند که این مطالب را خداوند متعال فرموده است. یعنی اناجیل معروف فعلی (انجیل متی، انجیل مرقس، انجیل لوقا، انجیل یوحنا) صحبتهای این چهار نفر است پیرامون چیزهایی که از آن حضرت دیدهاند یا از دیگران دربارة آن حضرت شنیدهاند.
(به تعبیر ساده تر، انجیلهای موجود، داستانهای تعریف شده، توسط ۴ نفر است، نه آن چیزی که خداوند متعال، به وسیلة وحی آن را نازل فرموده باشد.) در ضمن گردآورندگان این صحبتها، در همین اناجیل نوشتهاند که حضرت عیسی علیه السلام از این شاگردان، راضی نبوده و اینها مورد قبول آن حضرت نبودهاند. لذا انجیل موجود، تواتر ندارد و قابل اطمینان نیست.
در اناجیل موجود نیز مطالب متناقض بسیار است مثلاً گاهی آن حضرت را پسر خدا دانسته و گاهی او را به خدائی معرفی میکنند و میگویند: «او گفت: بودم، هستم، خواهم بود» در صورتی که حضرت عیسی فرزند حضرت مریم میباشد و زمانی نبود و سپس متولد شد و زمانی هم خواهد مرد و این خداوند است که همیشه بوده و هست و خواهد بود و نیستی برای او فرض ندارد.
از طرفی دیگر، اعمال زشتی از قبیل: شرابخواری و ... و اعمال منافی با عصمت به آن حضرت نسبت داده شده که یا مقام رفیع نبوّت مغایرت دارد.
بنابراین، کتاب انجیلی که بر حضرت عیسی نازل شده، تحریف شده است و اناجیل فعلی، آن کتاب اصلی نیست.
به طور کلی این دو دین محتوائی که برای نجات بشر کارساز باشد نداشته و برنامة مشخصی برای زندگی دنیا و آخرت ندارند.
در ششمین سدة بعد از میلاد حضرت مسیح علیه السلام، حضرت محمد صلوات الله علیه و آله وسلم در مکة معظمه، به نبوّت و رسالت برانگیخته شد و کتاب الهی و جاودان و مصون از تحریف خود، یعنی قرآن را، در دسترس بشر قرار داد. اخبار مربوط به مبعوث شدن ایشان و معجزات او، فوق تواتر نقل شده است.
یعنی روایات متعدد و بدون وقفة زمانی، قرآن و شأن نزول هر یک از آیاتش را نقل کردهاند. به عنوان نمونه، کتب و اسناد خطی ای که در موزهها و کتابخانههای دنیا، در مورد اسلام وجود دارد گواه بر این مطلب است.
در کتب آسمانی پیشین بخصوص تورات و انجیل، بشارت هایی مبنی بر نبوّت حضرت محمد صلوات الله علیه و آله و سلم آمده است. گر چه کتاب تورات و انجیل امروزی تحریف شده و بسیاری از آن بشارتها از بین برده شده است، ولی با این وجود، باز هم بعضی از بشارتهای مبعوث شدن آن حضرت و نشانههای آن حضرت در آنها وجود دارد.
قرآن مجید بر این مطلب تصریح میفرماید که پیامبران گذشته، بشارت بعثت آن حضرت را از قبل داده بودند. و گروهی از اهل کتاب، انتظار ظهور آن حضرت را میکشیدند و نشانههای روشن و گویایی از حضرت در دست داشتند. به عنوان مثال:
* وَ إِذا قالَ عیسَی ابنُ مَریمَ یا بَنی إِسرائیلَ إِنی رَسُولُ اللهِ إِلَیکُم مُصَدَّقاً لِما بَینَ یدَی مِنَ التَّوراةِ وَ مُبَشَّراً بِرَسُولٍ یأتی مِن بَعدِی اسمُهُ احمُد؛ و به یاد آورید هنگامی را که عیسی ابن مریم علیه السلام گفت: ای بنی اسرائیل ! من فرستادة خدا به سوی شما هستم در حالیکه تصدیق کنندة کتابی که قبل از من فرستاده شده یعنی تورات میباشم و بشارت دهنده به رسولی هستم که بعد از من میآید و نام او احمد صلوات الله علیه و آۀه و سلم است. «صف:۶»
بشارت و پیشگویی پیامبران گذشته دربارة محتوای دین آن حضرت همه، دلایلی بر اثبات رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میباشد.
همان طور که در بحث نبوّت عامه گفته شد، اثبات نبوّت، برای پیامبران به دو طریق صورت میگیرد:
۱) خبردادن پیامبری که پیامبری او قبلاً ثابت شده است به پیامبری پیامبر بعدی
۲) داشتن معجزه. اکنون میخواهیم به شرح این دو طریق برای اثبات پیامبری پیامبر اسلام بپردازیم:
بشارت پیامبران گذشته در باره رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و اله:
اهل کتاب به مشرکان عرب میگفتند: پیامبری در این سرزمین مبعوث خواهد شد که پیامبران پیشین:، او را تصدیق کردهاند و طبق تصریح بسیاری از تواریخ، آمدن گروهی از یهود به سرزمین مدینه به خاطر بشارتهایی بود که در کتب خود دربارة ظهور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خوانده بودند فلذا خداوند در سورة مبارکة انعام میفرماید: اهل کتاب، نشانههای رسول اکرم صلی الله و علیه و آله را میدانستند و مثل شناخت فرزندانشان برای آنها روشن بود.
* الَّذینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یعرِفُونَهُ کَما یعرِفُونَ اٌبناءَ هُمُ؛ آنان (یهود و نصاری) که کتاب آسمانی برایشان دادهایم بخوبی (پیامبر اکرم) را میشناسند همانگونه که فرزندان خود را میشناسند. «انعام:۲۰»
و بعضی از دانشمندان یهود و نصاری با استفاده از همان پیشگوئیها به آن حضرت ایمان آوردند، زیرا صدق این پیشگوئیها و انطباق شواهد و علامات معرفی شده بر آن حضرت را با چشم خود میدیدند.
* الَّذی یجِدُونَهُ مَکتُوباً عِندَهُم فِی التَّوراهِ وَ الإِنجیل؛ او کسی است که صفاتش را در تورات و انجیلی که در دست (یهود و نصاری است) نگاشته شده مییابید. «اعراف:۱۵۷»
و عجیب این است که در همین تورات و انجیل تحریف شده با همة تلاش و کوشش که برای محو کردن اینگونه بشارتها به عمل آمده، نکتههائی یافت میشود که نشان از رسالت پیامبر گرامی اسلام s دارد. از جملة این موارد، در تورات سِفر تثنیه آیة اول و دوم آمده است:
خداوند از «سینا» برآمد و از کوه «سعیر» درخشید و از کوه «پاران» تجلی نمود و فیض بخشید و با چندین هزار مقدسان ورود نمود و از دست راستش به ایشان شریعتی آتشین رسید.
این مضمون در دعاهای شریف «سمات» از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، چنین آمده است:
* و بِطَلعَتِکَ فی ساعیر وَ ظُهورِکَ فی جَبَلِ فاران؛ و تجلی کردی در ساعر (جایگاه مناجات حضرت عیسی علیه السلام) و در کوه فاران (نزدیک مکه) (بر خاتم رسولانت) تجلی کردی.
«سینا» کوهی است که در آن بر حضرت موسی علیه السلام وحی نازل شد و «ساعیر» کوهی است در شام که بر حضرت عیسی علیه السلام وحی نازل گردید و «فاران» کوهی است در مکه و سرزمین نزدیک آن کوه که اکنون شهر مکه است را «بیابان پاران» میگفتند و «شریعت آتشین» شریعت اسلام است که با جهاد در راه خداوند توأم بوده است.
عدم اعتراض و سکوت اهل کتاب در هنگام نزول این آیات که میفرماید این چنین نشانههایی در کتاب خودتان وجود دارد، دلیلی مهمی بر صحت این مطلب میباشد.
سوابق زندگی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به جهت اقامت طولانی چهل سالة قبل از نبوّتش در میان قوم و قبیلة خود روشن است. مردم مکه چهل سال زندگی پرافتخار آن حضرت را از نزدیک دیده بودند که کوچکترین نقطة تاریکی در زندگانی او یافت نمیشد و آنچنان او را به راستگویی و درست کرداری شناخته بودند که لقب محمد امین صلی الله علیه و آله را به آن حضرت داده بودند، حتی بعد از آغاز دعوت به اسلام، مردم با تمامی مخالفتی که با آن حضرت داشتند ولی باز هم امانات خود را به او میسپردند و به او اعتماد داشتند.
برخورداری از اخلاق و صفات نیک از قبیل بلند همتی، شجاعت، صبر و استقامت، عدالت و ظلم ستیزی، تواضع، ایثار و ... به صورت چراغی فروزان، صداقت او را کاملاً مشخص میکند.
آشکارترین دلیل بر منزه بودن رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، ناتوانی دشمنان کینه توز، از یافتن هرگونه نقطه ضعف، در زندگی آن حضرت میباشد که اگر نقطه ضعفی پیدا میکردند آن را چنان بزرگ میکردند و مانند خورشید به همة عالم نشان میدادند و به عنوان حربهای قوی بر علیه آن حضرت بکار میگرفتند.
پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله در اولین برخوردی که با اقوام و خویشان خود داشتند، از سابقة نیک خود، استفاده کرده و از آنان پرسیدند، آیا تاکنون از من دروغی شنیدهاید؟ گفتند: خیر. سپس فرمودند: آیا اگر به شما خبر دهم که خطر بزرگی پشت کوه ابوقبیس شما را تهدید میکند، باور میکنید؟ همه گفتند: آری. زیرا تاکنون جز سخن راست از تو نشنیدهایم. پس از آنکه آنان به پاکی و صداقت آن حضرت اعتراف کردند، حضرت با استناد به آن، رسالت الهی خویش را اعلام داشتند.
بزرگان قریش که اسلام را خطر بزرگی برای منافع خویش میپنداشتند، توسط حضرت ابوطالب برای آن حضرت پیغام فرستادند مبنی بر اینکه ما حاضریم تو را به پادشاهی خود برگزینیم و زیباترین دختران خود را به همسری تو درآوریم و تورا ثروتمندترین فرد قریشی گردانیم، به شرط اینکه دست از ادعای خود برداری. آن حضرت در جواب فرمودند: به خدا قسم اگر خورشید را در کف یک دستم و ماه را در کف دست دیگرم قراردهند، هرگز از دعوت خود دست برنمیدارم.
به این ترتیب آن حضرت، در خطیرترین و حساس ترین شرایط زمان، با بهترین نوع مدیریت و با تدبیر و حکمت بی نظیر، امت خود را در برابر امواج سهمگین حوادث نجات دادند. سراسر زندگی آن حضرت در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی، راهگشا و الگو برای انسانها میباشد زیرا آن حضرت در ذات و صفات و افعال، مظهر اسمائ الحسنا و اسماء اعظم خداوند متعال میباشند و در فضیلت و مقام و مرتبه، احدی در آن مرتبه نیست.