درس هایی از اصول عقاید اسلامی ویژه جوانان/ عدل، قضا و قدر الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
*سؤال: آیا قضا و قدر الهی سبب جبر در افعال انسان است؟ و آیا سرنوشت انسان از پیش مشخص شده است؟ و هر اتفاقی که میافتد، از قبل در قضا و قدر ما مشخص شده و ما تقصیری نداریم؟ مثلا اگرانسان گناهی را انجام داد، مجبور به انجام آن بوده و هیچ اختیاری در انجام دادن آن نداشته است؟.
*جواب: برای پاسخ به این سوال ابتدا معانی قضا و قدر را بررسی میکنیم، تا ببنیم این دو اصطلاح چیست و چه ارتباطی با اختیار ما دارد و آیا باعث سلب اختیار از ما میشود؟
قضا: قضا به معنای خلقت الهی، سنن و قوانین الهی است (مثل قوانین حاکم در طبیعت). به عنوان مثال قرآن میفرماید:
* بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَإِذَا قَضَى أمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ؛ خداوند آفریننده آسمان و زمین است و چون اراده آفریدن چیزی کند، به محض اینکه بگوید موجود باش، همان لحظه موجود خواهد شد. «بقره؛۱۱۷»
* وَقَضَى رَبُّکَ ألاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ؛ خدای تو حکم فرموده که جز او هیچ کس را نپرستید. «اسراء:۲۳»
قدر: به معنای اندازه، حد و مرز و نیز خصوصیات کمی، کیفی، مکانی و زمانی یک چیز به کار میرود. مثلا قرآن میفرماید:
* وَاللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ؛ خداوند شب و روز را اندازه گیری و مقدارش را مشخص میکند. «مزمل:۲۰»
* وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ؛ هیچ چیزی را نازل نمیکنیم مگر به اندازهی معین. «حجر:۲۱»
* إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ؛ البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم. «قمر:۴۹»
نتیجه: هر چیزی که در اطراف ماست، کل نظام الهی و اوامر الهی همه، قضای الهی است که این قضای الهی، اندازه و خصلت مخصوص به خود دارد.
مثلاً: «هُو الَّذی خَلَقَ السّماوات وَ الاَرض» خلقت آسمان و زمین، قضای الهی است. اندازهی آسمان و زمین، قدر الهی است.
سؤال: پس از متوجه شدن معنای قضا و قدر، ببینیم چه ار تباطی بین این قضا و قدر، با اختیار انسان و جود دارد؟
*جواب: یکی از قضا و قدرهای الهی، اختیار در انسان است.
یعنی خداوند متعال به انسان اختیار عنایت فرموده و این اختیار دارای حد و مرز است (معنای قدر) و محدود بودن اختیار یعنی این که اختیار و اراده انسان، مستقل از ارادهی خدا نیست و در طول ارادهی پروردگار قرار دارد. پس قضا و قدر الهی، سبب سلب اختیار از انسان نمیشود.
* نکته: به بعضی از قوانین و سنن الهی (قضا و قدر الهی) توجه بفرمایید:
۱ ـ وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى؛ و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست. «نجم:۳۹» یعنی اگر کار خوب کرد، نتیجهی خوب میبیند و اگر کار بد کرد، نتیجه ای جز بدی نمیبیند و اگر فکر کند با بدی میتواند به خوبی و بهشت برسد، خیال باطلی است.
۲ ـ قضای خداوند این است که جامعهی اسلامی، بر اثر ایمان و تقوی، سعی و تلاش، جهاد با نفس، امر به معروف و نهی از منکر، پاسداری از دین و وحدت، به رشد و عزت دست یابد. به تعبیر قرآن:
* وَأنتُمُ الْأعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛ شما برترید اگر ایمان داشته باشید! «آلعمران:۱۳۹»
اگر مردم سراغ سستی، بیتفاوتی، گناه و فسق و نفاق، دنیا طلبی بروند؛ به ذلت و بدبختی کشیده میشوند، این قضای الهی است. مثلا مسلمانان صدر اسلام، در جنگ بدر به خاطر ایمان به خدا و تلاش و مقاومتی که در راه دین از خود نشان دادند، به پیروزی رسیدند. اما در جنگ احد، وقتی مسلمانان، به خاطر دنیا طلبی، تنگهی احد را رها کردند، شکست خوردند و صدمات بسیار زیادی متحمل شدند. با وجودی که اسلام دین حق است، ولی قضای الهی این گونه است که اگر اطاعت از خدا و رسول باشد، پیروزی حاصل میشود ولی اگر دنیا طلبی بر مسلمین حاکم شد، شکست میخورند.
۳- عجله، شتاب و گناه، مایه پشیمانی و گرفتاری میشود و تعقل و تفکر در انجام امور همراه با مشورت با افراد ذی صلاح، مقدمهی رسیدن به پیروزی و سعادت است. این قضای الهی است و برعکس اگر این مسائل رعایت نشد و انسان، عجول و ظلوم و کفور شد، شکست خواهد خورد.
۴- امتحانات الهی برای همه، جزء قضا و قدر الهی است. همه باید امتحان شوند تا بفهمند مومن و خداخواه هستند یا خود خواه و دنیا طلب.
* قضا و قدر الهی بر دو نوع است: قضای حتمی (قطعی) و قضای معلق (غیر قطعی)
الف) قضای حتمی: قضایی است که غیر قابل تغییر برای انسان است. مثل: ۱) مسالهی مرگ، ۲) قیامت، ۳) حساب و کتاب، ۴) مکلف بودن انسان (یعنی باید انسان تکالیفی که از طرف شارع مقدس برای او وضع شده را انجام دهد). ۵) در معرض امتحان قرار گرفتن انسان. ۶- هر عبادتی، قالبی برای رشد انسان میباشد. یعنی با انجام صحیح عبادات و اداء حق عبادات، انسان به رشد معنوی میرسد و قابلیت بیشتری برای درک فیوضات الهی را کسب میکند.
ب) قضای معلّق: قضایی که قابل تغییر برای انسان است. و عوامل مادی و معنوی در تغییر آن موثر است. البته این عوامل، خود جزء سنن و قوانین الهی هستند. از آن جمله میتوان به صدقه، استغفار، صله رحم، دعا و... اشاره کرد. که اینها با عث میشوند عمر زیاد گردد، بلا دور شود. البته باید گفت مافوق همه قوانین، تقوا و توکل بر خداوند متعال است، که همهی اینها نیز جزء قوانین و سنن الهی هستند.
*وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ و هر که از خدا بترسد و تقوی پیشه کند برای او راهی برای بیرون شدن قرار خواهد داد و از جایی که گمانش را ندارد به او روزی میدهد، و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است. «طلاق:۲و۳»
* وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا؛ و هر که از خدا بترسد، گناه نکند خدا کارش را آسان خواهد کرد. «طلاق:۴»
در پایان بحث قضا و قدر، شایسته است آثار و فواعد اعتقاد به این مسئله را نیز بیان نماییم. اعتقاد به قضا و قدر الهی، درجه ارزشمندی از معرفت خداوند است که موجب تکامل انسان میشود و آثار فراوانی دارد.
انسانی که پیدایش حوادث را تابع اراده حکیمانه خدای متعال و مستند به تقدیر و قضای الهی میداند در پیشامدهای ناگوار نمیهراسد و به جزع و فزع نمیافتد، بلکه با توجه به اینکه این حوادث، جزئی از نظام حکیمانه الهی است و طبق مصالح و حکمتهایی رخ داده، با آغوش باز به استقبال آنها میرود و ملکات فاضله ای از قبیل صبر، توکل، رضا و تسلیم را بدست میآورد. البته توجه به این مسئله نیز بسیار مهم است که بدانیم بسیاری از مصیبتهایی که به انسان میرسد در اثر اعمال خود اوست:
*وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ؛ اگر شما را مصیبتی رسد، به خاطر کارهایی است که کرده اید. «شوری:۳۰»
علت تفاوتها در چیست؟
چرا خدای حکیم و عادل، همه انسانها را یکسان نیافریده است؟ چرا همه زیبا و یک شکل نیستند؟ چرا از نظر استعداد، یک گونه خلق نشدهاند تا ذهن و قوای درونی و تواناییهای آنان یکسان باشد؟ چرا بعضی فقیر و بعضی غنی هستند؟ چرا بعضی سیاه و بعضی سفیدند؟ چرا بعضی معلول و بعضی سالم هستند؟ چرا بعضی عالم و بعضی جاهلند؟ چرا بعضی ظالم و بعضی مظلومند؟ چرا بعضی قوی و بعضی ضعیفند؟ چرا بعضی اهل تفکرند و بعضی اهل تفکر نیستند؟ و...
* برای پاسخ به این شبهه باید به چند نکته مهم اشاره کنیم یکی آنکه: اگر همه یک شکل بودند، نظام جهان به هم میخورد و دیگر زیبائی معنا نداشت، دیگر کسی خانواده خود را نمیشناخت، خطا کار مشخص نمیشد و این همان نظام احسن است و نکتهی دیگر اینکه خداوند متعال به هیچ یک از انسانها ظلم نفرموده بلکه قسمتی از این شبهات و تفاوت ها، اثر طبیعی اختیار در انسان است که به سبب اختیار، فعالیت ها مساوی نیست لذا تلاشها با هم مساوی نیستند، بعضی پرکارند و بعضی سستند، آثار کار آنان مساوی نیست و یا گاهی پدر و مادر بیمار موجب معلولیت فرزند میشوند نه این که خدا او را معلول آفریده باشد و یا زندگی در مناطق گرمسیری موجب سیاه شدن رنگ پوست میشود نه این که خدا آنها را سیاه کرده باشد و یا در مقابل ظالم نباید تن به ظلم داد بلکه باید با ظالم مبارزه کرد، بسیاری از تفاوت ها اینگونهاند، باید علت را شناخت. ضمن آن که این تفاوتها مانع رسیدن انسانها به کمال نمیشوند. و قسمتی دیگر از تفاوتها، امتحانات الهی است. خداوند به انسان، اراده، اختیار و عقل عطا فرموده و نیز پیامبران و معصومین را جهت هدایت او مأمور نموده است، و بنا به سنت الهی هر قدر انسان در استفادهی از آنها تلاش و جهاد کند، بهره بیشتری نصیب او خواهد شد و چنانچه کوتاهی کند گرفتار میشود. طبیعت اختیار، تفاوت است و اکثر تفاوت ها هم از همین اراده و اختیار و حسن استفاده و یا سوء استفاده از نعمتهای الهی است. به عنوان مثال: در تولید، تحصیل، تربیت و بطور کل در تمام حرکتها و فعالیتها، بعضی پرکارند و بعضی متوسط و عده ای دیگر تنبل و سست و بیتفاوت. بنابراین کوتاهی از ناحیه خود انسانهاست که نتیجهی آن تفاوتها و کمبودها میباشد و از طرف خداوند عادل به احدی ظلم نشده است.
خداوند صراط مستقیم و صراط غیر مستقیم را نشان داده و به علاوه وسایل رسیدن به کمال را نیز فراهم نموده. انسانها میتوانند به هر اندازه که بخواهند به کمال برسند، جهت مبارزهی با نفس و هوا و هوس، رفع نیازمندی های خود، سلامتی فرزندان و... تلاش کنند. خداوند سفره ای گسترده که تمام نعمتهای مادی و معنوی در آن وجود دارد و این انسانها هستند که در حق خود یا در حق دیگران ظلم و تعدی میکنند و حق دیگران را ضایع میکنند، وظیفه شرعی آن است که زیر بار ظلم نرویم و تن به استعمار دشمن و ظلم ندهیم. با ظالم مبارزه کنیم و یار مظلوم باشیم تا تفاوت هایی چون محرومیتها و عقب ماندگیها در جوامع پیدا نشود. این یک وظیفه دینی است، اگر انجام دادیم نتیجهی آن کسب عزت است و چنانچه انجام ندادیم بیچارگی و زیر بار استعمار رفتن است. از طرفی آنها که در راه دین جهاد میکنند خداوند در زندگی جاوید، به بهترین وجه از نعمتهای خود بهره مندشان خواهد کرد به طوری که در آن روز آرزو میکنند، ای کاش از نعمتهای زود گذر دنیا میگذشتند تا از مواهب و نعمتهای ابدی، بیشتر نصیب و بهره میبردند ولی اگر جهاد نکنند، ایستادگی و مقاومت نداشته باشند خود را ذلیل نموده و باعث ظلم و تجاوز و ستمگری شدهاند.
تذکر: خداوند میتوانست هدایت همه انسانها را تکوینی قرار دهد تا همانند فرشتهها باشند، اما انسان، خلیفه خداوند و مسجود ملائکه و میوهی همهی عالم است و آیهی شریفهی و لقد کرمنا بنی ادم؛ به تحقیق ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم. «اسراء:۷۰» در شان او نازل شده به علاوه خداوند تبارک و تعالی برای خلقت انسان فرمود:
* فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ؛ آفرین بر (قدرت کامل) خدای که بهترین آفرینندگان است. «مومنون:۱۴»
این انسان دارای استعدادها و تواناییهایی است که باید با هدایت تشریعی و اختیارش راه صحیح را انتخاب کند و این استعدادها را شکوفا و خود را برای زندگی جاوید آماده کند. اما اکثر کسانی که اشکال میکنند در اثر آن است که نه تنها خالق خود را نشناختهاند بلکه خود و ارزش خود را نیز نشناختهاند و نمیدانند که انسان موجودی جاویدان میباشد، آنها خیال کردهاند برای چند روز دنیا آفریده شدهاند لذا دلشان میخواهد از تمام لذتهای زود گذر دنیا بهره مند شوند، غافل از این که بهره مندی از نعمتها در آخرت باقی هیچ ممنوعیت و محدودیتی ندارد، در دیار باقی، سلام و سلامتی و کمال است. مهم آن است که انسان باور کند که به دنیا آمده تا برای یک زندگی جاوید در عالم دیگر، تلاش کند. و بداند هر اندازه کوشش بیشتر باشد آثار و ثمره آن برتر و والاتر است. انسان میتواند علت خوشبختی ابدی خود باشد و یا بر عکس برای همیشه جهنمی و بدبخت شود.
* ذَلِکَ بِأنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأنفُسِهِمْ؛ اینها همه بخاطر آن است که خداوند (نعمتهایی را که به قوم و ملتی داده، هرگز تغییر نمیدهد مگر آن که آنها، خود آن نعمتها را تغییر دهند) «انفال:۵۳»
وجود بلاهای طبیعی
عده ای میپرسند که وجود امراض و بلاهای طبیعی (مانند سیل و زلزله) و گرفتاریهای اجتماعی (مانند جنگها و ستمها) چه گونه با عدل الهی سازگار است؟
آیا خداوند نمیتواند کاری کند سیل و طوفان نباشد؟ آتش، حریق نداشته باشد؟ زلزله، خرابی ایجاد نکند؟ حیوان های موذی و درنده نباشند؟
پاسخ را در چند وجه میتوان مطرح نمود:
الف ـ قانون علیت: حوادث ناگوار طبیعی، لازمه فعل و انفعالات و تزاحمات عوامل مادی است، بلاها و مصیبتهایی که ذکر میشود، معلول علت های خود و اثر طبیعی آنها میباشند. مانند باران که از نعمتهای بزرگ خداوند است. آب مایهی حیات و زندگانی همهی موجودات و مایهی طراوت و شادابی زمین است. هم چنین بارش باران باعث خوشحالی همه مردم از جمله کشاورزان میگردد.
* وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ؛ و از آب، هر چیزی را زنده گردانیدیم. «انبیاء:۳۰»
اما اگر همین باران در منطقه ای، زیاد ببارد و روی زمین جاری گردد تبدیل به سیل شده و باعث ویرانی میشود، ولیکن انسان با تدبیر صحیح میتواند از بروز حوادث بسیاری جلوگیری نماید به عنوان مثال در این مورد میتوان با احداث سد، سیلها را مهار کرده و از این آبهای جاری استفادهی مفید نماید و از طرفی دیگر نباید در مسیر رودخانه ها و سیلاب ها، بنایی احداث کرد و یا با قطع درختان و از بین بردن جنگل ها باعث سستی زمین و حرکت سریع آب شد. هم چنین در مورد زلزله نیز باید خانهها را به گونه ای ساخت که در برابر زلزله مقاوم باشد، اما اگر بگوئیم باران نباشد، خورشید نباشد، کوه آتش فشان نباشد تا حرارت و بخارات زیر زمین خارج نشود و... حذف آنها در واقع حذف حیات انسان است، و یا آتش به عنوان منبع حرارتی مفید برای تامین نیازهای انسان میباشد، و در عین حال انسانها باید از خود در برابر آتش مراقبت نمایند و آن را مهار کنند تا باعث حریق و آتش سوزی نشود. پس نباید گفت: چرا آتش سوزنده است؟ زیرا حذف سوزندگی آن در حقیقت، حذف خود علت یعنی آتش است، مثلا اگر برق یا وسایل نقلیه ای چون ماشین، قطار، هواپیما،... دچار سانحه و تصادف میشوند، آیا اینها را چون باعث سانحه و تصادف میشوند باید از زندگی حذف کنیم و کنار بگذاریم یا این که باید جلوی آثار منفی آنها را بگیریم؟ پس اشتباهات و سهلانگاریهای انسان باعث ایجاد رنج ها و بلاها میشود و نباید به حساب خداوند گذاشت چرا که خداوند، علیم و حکیم است. دربارهی حیوانات نیز به همین صورت، همه آنها برای طبیعت مفیدند و خلقت هیچ حیوانی بیهوده نمیباشد، چرا که از خداوند حکیم کار عبث و بیهوده سر نمیزند لذا همهی حیوانات هم مانند دریا، خورشید و باران، نعمت هستند و باید از همه آنها به نحو صحیح بهره برداری نمود.
ب ـ شناخت و آگاهی انسان نسبت به مسائل و حوادث طبیعت، کم و محدود است آدمی هرچه را که انسان از آن فایده ای ببرد خیر و هر چه را که فواید آن برایش محسوس نباشد شر و بیهوده میداند و این نیست مگر از دانش کم انسان.
* وَمَا أوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلًا؛ و از دانش جز اندکی به شما داده نشده است «اسراء:۸۵»
نکتهها
آزمایش و رشد انسان
خداوند متعال برای این که انسانها بدانند میزان ایمانشان تا چه حد است آنها را با مال، جان، فرزند، سختیها، مشکلات و یا زیادی نعمت، رفاه و خوشیها آزمایش مینماید در این میدان آنها که صابر باشند از لحاظ معنوی رشد یافته و با سختیها نیرومند میشوند، خداوند نیز به آنها بشارت میدهد.
* وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال و جان و نقصان در محصول میآزماییم، بشارت ده به استقامت کنندگان. «بقره:۱۵۵»
* کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَى أن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ؛ حکم جهاد بر شما مقرر گردید در حالی که بر شما ناخوشایند است چه بسا چیزی را که شما ناخوشایند میدانید در حالی که خیر شما در آن است یا چیزی را دوست داشته باشید حال آنکه شر شما در آن است، خداوند به مصالح، دانا و شما نمیدانید. «بقره:۲۱۶»
* وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الأرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ او خدائی است که شما را جانشین گذشتگان اهل زمین، مقرر داشت و رتبه بعضی را از بعضی بالاتر قرار داد تا شما را در این تفاوت بیازماید... «انعام:۱۶۵»
آمرزش گناهان و بیداری از غفلت و سرکشی
گاهی حوادث و مشکلات، وسیلهی آمرزش گناهان و بیداری انسان شده و متوجه میشویم که همه نعمتها از جانب خداوند متعال است و اگر لحظهای، فیض خود را از ما قطع کند، قادر به ادامهی حیات نیستیم لذا از کردههای خود پشیمان شده و توبه و استغفار میکنیم.
*کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ؛ هر نفسی در عالم، سختی مرگ را میچشد و ما شما را به سختیها و خوشیها مبتلا کرده تا بیازمائیم و بسوی ما باز میگردید. «انبیاء:۳۵»
کیفر گناهان
* وَمَا أصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ؛ و آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد، همه از دست اعمال زشت خود شماست در صورتی که خداوند بسیاری از اعمال بد (شما) را عفو میکند «شوری:۳۰»
* ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ به سبب اعمال مردم، فساد در خشکی و دریا آشکار شده است، خداوند میخواهد نتیجهی بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) بازگردند. «روم:۴۱»
نکته مهم و اساسی آن که، خوشبختی انسان، در رسیدن به مقام بندگی خداوند متعال است و خوشبختترین مردم کسانی هستند که هیچ گاه دنبال دنیا پرستی نمیباشند زیرا باور دارند که خوشیهای دنیا، زود گذر بوده و هوسبازی و گناه و خوشگذرانی و رفاه پرستی، سعادت و خوشبختی به همراه ندارد آنها میدانند که دنیا مزرعه آخرت است و برای رسیدن به مقام بندگی خداوند باید زحمت کشید و سعی و تلاش نمود. باید صابر، شاکر و محسن بود تا دیگر صفات پسندیده را نیز بدست آورده و به سعادت و خوشبختی حقیقی رسید. به علاوه از کفر و بیتفاوتی و هوسرانی دوری نمود تا از بلا و عذاب جهنم که عقوبتی سخت و عذابی دردناک است نجات یافت. انبیاء و اولیای الهی: برای انجام وظیفهی پاسداری از دین با مشکلات و سختیهای بسیار روبه رو بودند. آنها با فداکاری و ایثار، با فساد و گناه مبارزه میکردند. چراغی بودند که میسوختند تا به دیگران روشنی بخشند و تن به ذلت و گناه نمیدادند. آنها سختیها و محرومیتهای در راه خداوند را جمیل میدانستند و در مصائب میفرمودند: ما رایت الا جمیلا آنان از این که در انجام وظیفه نمیتوانند آن طور که باید بندگی کنند از خدای خود عذرخواهی میکردند، خداوند عادل و حکیم است و کاری خلاف حکمت انجام نمیدهد.
* فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ * وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ؛ اما انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش اکرام میکند و نعمت میبخشد (مغرور میشود) و میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است و چون او را برای امتحان، روزیش را تنگ میگیرد (مایوس، دلتنگ و غمگین میشود) و میگوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. «فجر:۱۵و۱۶»
اما اینگونه نیست، بلکه امتحانات الهی است که خداوند به کسی مال میدهد و یا دیگری را در سختی قرار میدهد.