دروس عقاید اسلامی ویژه جوانان / برهان نظم
بسم الله الرحمن الرحیم
نظم عبارت است از رابطة معقولی که بین اعضای یک مجموعه برقرار است؛ به طوری که کلّیّة اجزا هماهنگی داشته و یک هدف مشخّص را دنبال کنند. نظام دقیق و حساب شدة حاکم بر هستی، حکایت از وجود ناظمی عالِم، قادر و حکیم میکند؛ چون نظم حاکم بر مجموعه، نمیتواند زاییدة رویدادهای تصادفی باشد.
نظمی که درسراسر عالم مشاهده میشود، بر دو نوع است: نظم عمومی و نظم خصوصی.
یک رابطه و هماهنگی بین کلّیّة پدیده ها حکمفرماست که همة موجودات را به صورت حلقه های زنجیر به هم پیوند میدهد؛ به طوری که هیچ پدیده ای در جهت مخالف پدیده دیگر حرکت نمیکند؛ بلکه هر یک در جهت تکامل دیگری به حرکت خود ادامه میدهد؛ مانند هماهنگی گردش زمین با گردش دیگر سیارات و خورشید، حرارت خورشید، دریا، ابر، باران، برف، چهار فصل، نقش کوه ها، رودها، حیوانات، پرندگان و جنگل ها و گیاهان و دیگر پدیده ها.
هماهنگی بین کلّیّة اینها و دنبال نمودن یک هدف مشخّص، یعنی در خدمت انسان بودن، بیانگر نظم عمومی است.
گردش شب و روز شاهدی بر این امور است؛ اینکه در تابستان طول روزها زیادتر شده و تابش متمایل به عمودی آفتاب، سبب رسیدن میوه ها و دانه های نباتی و گرمی هوا میشود و در زمستان نیز سبب سردی بیشتر و به خواب رفتن درختان و دانه ها میشود. همچنین نور آفتاب سبب بیداری و هوشیاری و جنب و جوش و حرکت و برعکس در شب، تاریکی سبب سکون و آرامش و خواب موجودات است.
یُقَلِّبُ اللهُ اللَیلَ وَ النَّهارَ إنَّ فِی ذلِکَ لَعِبرَة لاُولِی الابصَارِ؛ خداوند شب و روز را دگرگون میسازد و در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت. «نور: ۴۴»
نقش کوهها نیز نمونة دیگری از نظم عمومی است. کوه ها ریشه های عظیمی در اعماق زمین دارند که مانند زرهی پوستة زمین را در برگرفته و آن را در برابر فشارهای ناشی از حرارت درونی، حفظ میکنند و سبب آرام بودن سطح زمین هستند. پیدایش نهرها نیز رابطه ای با پیدایش کوه ها دارد؛ زیرا نهرهای عظیمی که در تمام طول سال جریان دارد و سرزمین های تشنه را سیراب میکند، از برکت آبهایی است که در دل کوه ها و یا در قلة آنها به صورت برف و یخ ذخیره شده است.
ألَم نَجعَل الأرضَ مِهَاداً وَ الجِبَالَ أوتَاداً وَ خَلَقنَاکُم أزوَاجاً وَ جَعَلنَا نَومَکُم سُبَاتاً؛ آیا زمین را محل آسایش [شما] قرار نداده ایم؟ و کوه ها را میخ های زمین [و نگهبان آن نساختیم]؟ و شما را به صورت زوج آفریدیم و خواب را [وسیلة] آرامش و آسایش شما قرار دادیم. «نبأ: ۶ ـ ۹»
بنابراین نظم موجود در سراسر جهان، نشان از ناظمی علیم و حکیم و قدیر دارد و محال است که این نظم عظیم، از مادّه بی اراده و بیشعور و یا در اثر تصادف به وجود آمده باشد.
بر اساس این نظم عمومی میگوییم این نظم، ناظم میخواهد. در این نظم هر چیزی را برداریم، نظم به هم میخورد. خورشید برداشته شود، نظم همه چیز به هم خورد؛ آب را برداریم، از بین میرویم؛ باد نباشد، انسان از بین میرود؛ باد است که هوای آلوده را میبرد؛ هوای سرد و گرم است که باد را ایجاد میکند. همة عالم با نظم خاصّی در خدمت انسان است. نظم هم ناظم میخواهد.
غیر از نظم عمومی، یک نظم خصوصی هم در دل هر یک از موجودات وجود دارد. بهترین مثال برای نظم خصوصی، بررسی خود اجزای بدن انسان است که هر کدام تشکیلات حیرت انگیزی دارد.
اگر در بدن ما یک عصب کوچک قطع شود، یکی از اعضا از کار میافتد. پلک چشم ـ که ظاهرا کوچک و بی اهمّیّت به نظر میآید ـ نعمت بسیار بزرگی است. جای قرار گرفتن هر کدام از اجزا، حساب شده است. هر سلّول بدن تولید خاص و مصرف خاصّی دارد. خلاصه بزرگترین آیت خدا، خود انسان است و خدا هم دربارة انسان، با عظمت خاصّی صحبت کرده است:
وَ لَقَد کَرَّمنَا بَنِی آدَمَ. همانا ما به فرزندان آدم کرامت بخشیدیم «اسراء: ۷۰»
ولی انسان خود را نشناخته است. لذا خود را به همین دنیای پست و خورد و خوراک و شهوات میفروشد.
درباره شناخت خداوند باید از ساختمان وجودی خود انسان شروع کرد؛ چون ملموستر است و از همه به ما نزدیکتر. باید مثال هایی از عظمت ساختمان بدن انسان برشمرد تا عظمت خدا برایمان آشکار شود؛ مثال هایی همچون قلب که سالها بیدخالتِ ما کار میکند؛ معده، کبد، مغز و دیگر اعضا که در همکاری پیچیده ای، با هم مشغولند؛ کلّیّه خود مدرنترین دستگاه تصفیه است؛ دیدن و شنیدن و... که با نظمی تنظیم شده که در بهترین حالت باشد.
درباره گوش و شنیدن، این نکتة جالب وجود دارد که خدا طوری دستگاه شنوایی ما را قرار داده که فقط طول موج های خاصّی را میشنویم و الّا اگر قرار بود همة امواج را با گوش خود بشنویم، دیوانه میشدیم؛ چون اطراف ما پر است از امواج مختلف. بعضی از این امواج مختلف را میتوان با یک رادیو شنید. مثال دیگر چشم است. اگر جوری بود که همه جا را میدید حتّی پشت دیوار را، آسایش همه به هم میخورد؛ دیگر کسی نمیتوانست راحت استراحت کند.
نحوة حرف زدن را هم طوری قرار داده که وقتی تارهای صوتی را به حرکت در می آوریم، با زبان و دندان و لب ها کلمات و صداها را میسازیم. البنه حرف زدن در انسان طوری است که نیاز به بودن در محیط اجتماعی دارد. در هر جامعه و زبانی که کودک بزرگ شود میتواند به همان زبان صحبت کند. فلذا کودکانی که قبل از شروع به حرف زدن به دلایلی کر میشوند در آینده نیز با وجود داشتن تارهای صوتی سالم نمیتوانند صحبت کنند.
در هر صورت، تأسیسات پیچیده ای که خدا در وجود ما قرار داده، چیزی نیست که کسی بگوید پدر و مادرم اینها را درست کرده است. وقتی هم که بخشی از آن آسیب ببیند، در بسیاری از موارد خودش ترمیم میکند؛ مثل جوش خوردن استخوان های شکسته.
از دیگر معجزاتِ خلقت انسان، تفاوت شکل های انسان هاست که چند میلیارد انسان هر کدام شکل متفاوتی دارند و از یکدیگر قابل شناسایی هستند. حتّی اثر انگشت، موها و صداهای آنها نیز با هم متفاوت است. پلیس در تحقیقات خود از روی همین خواص، مجرم را شناسایی میکند.
حتی دو بچّه ی دوقلو هم با هم تفاوت هایی دارند. اگر همه یک شکل بودند، همه چیز به هم میخورد و کارها سخت میشد. مثال بسیار خوب قضاوت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ در مورد آن دو فرد سیاه است.
از دیگر معجزات خلقت آن است که خدا در تاریکیِ رحم مادر، در آن جای تنگ و میان کیسة آب، چه زیبا صورت میکشد و چه دقیق دستگاه های عجیب و خارق العاده را طرّاحی میکند؛ چیزهایی که حتّی کشیدن عکس آنها برای ما ممکن نیست، چه رسد به ساختن آنها. (نشان دادن فیلم این موارد بسیار مفید است). حالا خدا خیلی ساده انسان ها را به تفکّر در این خلقت فرا میخواند و میفرماید:
ءأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ؛ آیا شما او را مىآفرینید یا ما آفریننده ایم؟ «واقعه: ۵۹»
یکی از دانشمندان خدمت یکی از علما رسیده بود و از او خواسته بود خدا را برای او اثبات کند. آن عالم خیلی ساده پرسیده بود: جنابعالی را چه کسی خلق کرده است؟ خودت یا پدر و مادرت یا خدا؟ آن دانشمند بعد از مدّتی تفکّر بلند شد و رفت. از او پرسیدند: چه شد؟ او جواب داد: با خودم گفتم: من با همة تحصیلاتم هنوز از این ساختمان پیچیدة بدن اطّلاع کامل ندارم. پدر و مادرم هم که این تحصیلات را ندارند و اصلاً نمیدانند درون بدن چه ساختمان پیچیده ای است. ماندم چه بگویم. فهمیدم حرف خدا باوران درست است.
از عظمت خلقت بدن انسان که بگذریم، خلقت سایر موجودات نیز دارای عجایب بسیاری است که حکایت از وجود خالق حکیم و مدبّر دارد. مثال های بیشماری در این رابطه وجود دارد. بهترین مثال خلقت مورچه است. چه دستگاه پیچیده ای دارد! دیده اید که اگر در یک جای خانه، خردة خوراکی افتاده باشد، چگونه یک مورچه با بقیّه تماس میگیرد و تعداد معیّنی مورچه می آیند و با چه روش خاصّی آن را حمل میکنند. در داخل لانه، هر کدام وظیفة معیّنی دارند؛ بدون هیچ خطایی وظیفة خود را انجام میدهند. مثال دیگر زنبور است که خدا به او تولید عسل را یاد داده است؛ انسانها هر کاری کردند تا بدون زنبور، عسل بسازند، نتوانستند.
هر کدام از این مثال ها، نشانه ای از عظمت خداست. اگر اعلام کنیم از این دیوار یک گوساله میخواهد بیرون بیاید، همه خبردار میشوند؛ امّا از شکم گاو، یک گوساله بیرون میآید، هیچ کس هم تعجّب نمیکند. مگر آن گاو، آن جنین را درست کرده است؟! این یک خلقت پیچیده است. اگر کسی اهل بصیرت باشد، در هر چیزی نشانة وجود و عظمت خدا را میبیند.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
خداوند عقل را به انسان داد؛ امّا این عقل را از اوّل به صورت بالفعل نداد. لذا بچّة کوچک را میتوان بالا و پایین انداخت. اگر عاقل بود که نمیگذاشت. اگر عاقل بود، از اینکه او را پوشک کنند و بشویند، خجالت میکشید و نمی گذاشت چنین کنند. عقل را کمکم و به تدریج به انسان میدهد.
امّا خداوند به بچّه غریزه هایی داده است، مثل مکیدن که بتواند به وسیلة آن تغذیه کند. تا کاری دارد، گریه میکند؛ یعنی مادر بیا به من کمک کن. اگر گریه نکند و کسی را متوجّه مشکل خود نکند، میمیرد. خود درد نیز یک نعمت است. اگر درد نبود، انسان دنبال مداوا نمیرفت. احساس گرسنگی نعمت است. اگر این احساس نبود، دنبال تغذیه نمیرفت. اگر احساس خواب آلودگی نبود، نمی خوابید. همة اینها اسراری دارد که حاکی از حکمت خالق است.
چرا با چشم عقل، نشانههای خدا را نمیبینید؟! اطراف ما، همة وجود ما، نشانه های عظمت و تدبیر خداست. یکی از نعمت های خدا، حافظه است. اگر این حافظه نبود، ما هیچ جا نمیتوانستیم برویم؛ هیچ کاری نمیتوانستیم انجام دهیم؛ هیچ درسی را نمیتوانستیم بخوانیم. برای تقویت این حافظه، روش هایی وجود دارد. اگر این روش ها را درست انجام بدهیم، حافظه قوی میشود و اگر رعایت نکنیم، حافظه ضعیف میشود. این هم بر میگردد به نظام علّیّت در خلقت الهی. خداوند برای هر چیزی عللی قرار داده است که ناشی از تدبیر حکیمانه الهی است.
از دیگر نشانه های قدرت الهی، نحوة تغذیة نوزادان است. تا قبل از تولّد، تغذیة او در رحم مادر به صورت خون و از طریق ناف است. پس از به دنیا آمدن، همان خون به صورت شیر برای او از سینة مادر خارج میشود که این سینه هم محلّ محبّت است و هم محلّ تغذیة نوزاد؛ یعنی در آنِ واحد، هم غذای روحی دریافت میکند (محبّت)، هم غذای جسم (شیر).
مثال دیگری از حکمت خدا در خلقت بدن ما، نحوة رشد بخشهای مختلف بدن است. بچّهای که تازه به دنیا آمده، چشمش حدود یک و نیم سانتی متر است و بینیاش حدود سه سانتی متر. دستش هم بیست سانتی متر است و پایش بیست و پنج سانتی متر. این کودک بعد از حدود هجده سال، دستش میشود مثلاً شصت سانتی متر و پایش یک متر و بیست سانتی متر؛ ولی بینی اش همان حدود پنج یا شش سانتی متر است. اگر قرار بود که بینی اش هم به همان اندازة رشد پاهایش، رشد میکرد، چه میشد؟! اگر چشم و سر هم به همین مقدار بود، چه میشد؟!
در مورد رشد موهای مختلف بدن نیز همین طور است. اگر رشد مژه ها و ابروها مثل رشد محاسن و موی سر میبود، چقدر سخت میشد؟! در فواید بخشهای مختلف صورت انسان بنگرید. همین ابروی ساده را نگاه کنید؛ خدا آن را به این شکل و در این محلّ خاص قرار داده تا هر چیزی از پیشانی آمد به سمت چشم، با وجود ابرو، مسیرش تغییر کند و وارد چشم نشود تا چشم سالم بماند. خداوند این مژه و پلک را طوری قرار داده است که اگر چیزی به آن نزدیک شود، خود به خود بسته میشود. گاهی دیده شده است که در اثر ریختن آب جوش به صورت فردی، همة صورتش سوخته ولی چشمش سالم مانده است؛ چون خود به خود بسته شده است. همه اینها حکایت از خالقی حکیم و با تدبیر دارد. چطور خدا را نمیبینند و قدرت او را مشاهده نمیکنند!
مثال دیگر از تدبیر الهی قرار دادن بخشهای مهمّ بدن در حفاظ هایی مستحکم است؛ مثل قرار گرفتن مغز در جمجمه و قلب در قفسة سینه. نمونة دیگر وجود بخش های کوچک و ساده ای است که کارهای مهمّی بر عهده دارند. وقتی آنها از کار میافتند، تازه خاصّیّت مهمّ آنها معلوم میشود؛ مثلاً گوش ما که در دو طرف سر ماست، یکی از وظایفش جهت شناسی است.
به طور مثال بیماری را به بیمارستان آورده بودند که نمیتوانست غذا بخورد و داشت میمرد. فهمیدند که زبان کوچک انتهای حلقش، روی مری را پوشانده بوده است. نمونة عجیب دیگر، پلک چشم است. یک عصب، مخصوصِ بستن پلک است و یک عصب، مخصوصِ باز کردن آن. بیماری که یکی از این عصب هایش آسیب دیده باشد، نمیتواند پلک چشم را باز نگه دارد. از این ظرافت ها در بدن ما بسیار زیاد است.
ما عظمت این سیستم را نمیدانیم. همة اینها نشانه های قدرت خداست. سر انگشتانت را نگاه کن. این ناخن ها را خدا قرار داده تا موقع کار کردن دستهایت درد نگیرد. پاهایت را جوری قرار داده تا موقع راه رفتن درد نگیرد. البتّه هر عضوی حکمت های مختلفی دارد که ما فقط برخی از آنها را میدانیم. هر کدام از این اجزا، اسراری دارد. خداوند آنها را طوری ساخته است که هم زیبا و دلنشین باشد و هم متناسب با همدیگر. دهان، لبها و زبان و دندان های مختلف، هر کدام وظایف مهمّی دارند. مجموع آن هم زیباست و این کار خدا، احسن است. صنع خدا برخلاف صنع انسان، به صورت آزمون و خطا نیست که اوّل خراب و ضعیف باشد و بعد کامل شود؛ بلکه از همان اوّل به صورت خلقت احسن بوده است.
لقدخلقنا اللانسان فی احسن تقویم؛ ما آدمی را در نیکوترین وضع آفریدیم. «تین:۴»
از دیگر نشانه های قدرت الهی ـ که خود خداوند هم به آن اشاره فرموده است ـ این است که هر موجود زنده ای را به صورت جفت آفریده است.
وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (الذاریات، ۴۹) و از هر چیزى دو گونه [جفت] آفریدیم امید که شما عبرت گیرید.
از دیگر نشانه های عظمت، قدرت، تدبیر و حکمت الهی، نحوة خلقت زمین و موجودات درون آن است و رابطة آنها با یکدیگر. اینکه این زمین با چه نظمی در گردش است. خدا میداند که این زمین چه اسراری دارد؛ چه منافعی دارد؛ کشت و زرع آن چه عظمتی دارد! مسألة آب و دریا و باران خود یک سیستم پیچیده است. مسألة کوه ها و نقش آنها در حیات زمین، خورشید و فاصلة آن تا زمین، ماه و گردش آن، همه و همه نعمتهای با عظمت الهی است.
همین طور، سایر موجودات از انواع پرندگان، خزندگان، درختان، گیاهان، جنگل ها، مرکّبات، خوراکیها و... که همگی آیات خدا هستند. در قرآن نیز به برخی از این موارد اشاره شده است.[۱]
خدا پس از بیان هر کدام از این نعمتها، میفرماید به هر کدام از اینها خوب بنگرید. باید اینها را مرتّب یادآوری کرد و روی آنها فکر کرد. در کتاب توحید مفضّل که از امام صادق علیه السلام روایت شده است، به بسیاری از این نعمتها که تفکّر بر روی آنها موجب تقویت ایمان به خداست، اشاره شده است.
این مسایل به منظور اثبات خدا از طریق تدبّر و تفکّر در خلقت، به خصوص خلقت انسان، مطرح شد.
[۱]- این موارد در کتاب آیات اعتقادی، تألیف مجمع دینی صادقیّه، آورده شده است.