جبهه اقـــدام

امام خامنه ای: آنچه ما از مجموع معارف قرآنی استفاده میکنیم و درمی‌یابیم، این است که مطالبه‌ی اسلام از مسلمین، ایجاد نظام اسلامی به‌نحو کامل است؛ مطالبه‌ی اسلام، تحقق کامل دین اسلام است. این آن چیزی است که انسان در مجموع آن را احساس میکند. دین حداقلی و اکتفای به حداقل‌ها، از نظر اسلام قابل قبول نیست؛ ما در معارف خودمان چیزی به ‌عنوان دین حداقلی نداریم، بلکه در قرآن کریم در موارد متعددی اکتفای به بعضی از تعالیم دینی دون بعضی، مذمت شده است "اَلَذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضین" یا آیه‌ی شریفه‌ی "وَ یَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض" که مربوط به منافقین است، اشاره‌ی به همین است.۱

تاکید معظم له بر این جمله که ما در معارف خود چیزی به عنوان دین حداقلی نداریم؛ نشان میدهد که دشمنان انقلاب اسلامی برای نابودی نظام اسلامی ایران تصمیم به تضعیف باورهای دینی ملت و متقاعد کردن آنها به پذیرش دین حداقلی هستند. وقتی مردم که بزرگترین پشتوانه‌ی حکومت دینی هستند از باورهای خود کوتاه آمده و یک دین حداقلی را می پذیرند، ناگزیر حکومت دینی هم حداقلی خواهد شد. و کم کم دیگر جز نامی از جمهوری اسلامی باقی نخواهد ماند.

وقتی فردی با لباس رسمی دین در راس امور اجرایی یک کشور قرار می گیرد یعنی در این کشور دستورات دین اجرا می شود و طاغوت در این حکومت جایی ندارد. اما آیا به راستی چنین است؟!! آیا کارگزاران و مسئولان ما همگی نمادهای فردی و اجتماعی دین را مراعات می کنند؟! آیا روح دین که عبارت است از حاکمیت مطلق الله و نفی حاکمیت طاغوت، بر ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی این کشور حاکم است یا صرفا اجرای بعضی از ظواهر و مظاهر دینی است؟!!

امروزه دشمن بعد از امتحان کردن تمام مسیرها به این نتیجه رسیده که بهترین راه برای نابودی باورها و اعتقادات دینی ملت های مسلمان به خصوص ملت شیعی ایران، استفاده از شبکه نفوذ و شبکه های اینترنتی-صهیونیستی است.

نقطه ضعف ما، نقطه قوت دشمن است.

دشمن توانسته بر اساس نقطه ضعف ما برنامه ریزی کند راه و روشش را بچیند و ابزارش را تولید کند و به مرحله اجرا بگذارد. متأسفانه ما اجازه دادیم تا دشمن بر اساس ضعف ما استراتژی و برنامه ریزی داشته باشد. لذا ابزاری را ساخته است که با جذابیت های ظاهری امکان وسوسه شدن را در ما تقویت کرده و حتی ما را دچار تحلیل اشتباه می کند (تحمیل تحلیل). اما اینکه ما تن به این استراتژی دشمن داده ایم نشانه ضعف ماست. چرا که ما در مقام اجرای آن هستیم. این ما هستیم که با اراده و اختیار به دشمن سواری می دهیم. و همه این ها نشان از ضعف اعتقادی ما دارد.

مشکل از دین حداقلی شروع می شود

مشکل از عدم وجود باور در توحید و اعتقادات است. موقعی که ما دین حداقلی داریم پذیرش هر چیزی برای ما آسان می شود، ولی دین حداکثری اجازه پذیرش هر چیزی را نمی دهد. این بسیار منطقی است چون دین حداکثری برای ما چهارچوب را معین کرده در این چهارچوب خطوط قرمز بقدری پررنگ است که هر چیزی در آن جای نمی گیرد. ولی در دین حداقلی به علت اینکه خطوط قرمز کمرنگ یا منقطع است هر چیزی امکان ورود و خروج دارد. افکار خوب به آسانی خارج و افکار بد جایگزین می شود. شاید به این دلیل است که بالاترین مقام دین را یقین قرار داده اند، چون موجبات اخلاص را بوجود می آورد و مخلصین کسانی هستند که شیطان و ابزارهای شیطانی به هیچوجه روی آنان نفوذ ندارد.

آیا برای یاری دین خدا میتوان از ابزار غیر دینی استفاده کرد؟! راه و روش غیر دینی بکار برد؟! آیا استراتژی میتواند استراتژی غیر دینی باشد؟! خدا می فرماید دین مرا یاری کن با روش هایی که من میگویم و با ابزارهایی که من به شما داده ام من هم یاریتان میکنم.

...آیا حضرت امیر علیه السلام نمی توانستد با توجه به قدرتی که داشتند در زمان حکومتشان اسلام را به مسیر اصلی خود برگردانند؟ که اگر چنین کرده بودند الان دنیا کاملا بهشت شده بود و صهیونیستی وجود نداشت. اما ایشان از ابزار غیر مشروع استفاده نکردند و فرمودند شما از من میخواهید که برای محکم شدن حکومت با ظالم همراهی کنم؟! این را ظلم در مقابل حق الله میدانند چرا که این حق خداست که به اکمل دینش عمل شود ایشان برای رسیدن به هدف هر ابزاری را توجیح نمی کنند.

برای گسترش اسلام روش درست، قطعا استفاده از ابزار دشمن نیست. روش درست اطاعت از روش ولایت است. اگر اینچنین نبود حضرت رسول صلوات الله علیه و آله نمی فرمودند: اگر همه اعمال دینی را انجام دهید ولی ولایت نداشته باشید از شما پذیرفته نمی شود. پس همه دین اطاعت از ولایت است.

 قَالَ رَسُولُ اللهِ صلوات الله علیه و آله: (مَنْ أَطَاعَنی فَقَدْ أَطَاعَ اللهَ وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَی اللهَ، وَمَنْ أَطَاعَ عَلِیّاً فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَی عَلِیّاً فَقَدْ عَصَانِی. هر کس از من پیروی نماید در حقیقت از خدا فرمان‌بری کرده است و هر کس نافرمانی من کند در واقع نافرمانی خدا کرده است و هرکس از علی اطاعت کند، در حقیقت از من پیروی کرده و هر کس از علی نافرمانی ‌کند از من نافرمانی کرده است).۲ 

«....من به همه ملت، به همه قوای انتظامی، اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامی و نترسند از ولایت فقیه، ولایت فقیه آنطور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده اند به کسی صدمه وارد نمی کند، دیکتاتوری به وجود نمی آورد، کاری که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمی دهد.»۳

امام خمینی بارها فرمودند ولایت فقیه آمده تا جلوی دیکتاتوری را بگیرد. تا مبادا فرمانده ارتش، رئیس جمهور، نخست وزیر، وزراء و... دیکتاتوری کنند. امامت و ولایت یعنی فردی و جایگاهی که مقابل مستکبرین ریز و درشت می ایستد. یعنی کسی که در این جایگاه قرار می گیرد، اهل تزلزل نیست و به هیچ قیمتی قابل خریدن نیست. اما چرا علیرغم اینهمه توصیه های ایشان باز هم عده ای از قشر حزب اللهی که به ظاهر سینه چاک ایشان هستند میگویند رهبری درست فرمودند "ولی"، همچنان تفکر و تشخیص خود را عامل میدانند؟!!

احیای فطرت ها برای فهم ولایت تنها مسیر است

 اگر ولایت فهمیده شود؛ دشمنان هم به ولایت رو می آورند. حتی اگر در مقام عمل، ولایتشان دیده نشود اما محوریت ولایت را درک میکنند. میشل دمارانش (رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه) که برای مدت طولانی در راس این سازمان، به عنوان مشاور و محرم مردانی چون «شارل دوگل»، «هنری کسینجر»، «رونالد ریگان»، «ژیسکاردستن» و ... کار کرده می گوید: "امام خمینی جلوتر از ما بود و او بود که قواعد بازی را تعیین میکرد" (او یکی از برنامه ریزان جنگ تحمیلی بود و در زمان جنگ ایران و عراق در خط مقدم جنگ حاضر می شد و رفت و آمد رزمندگان را در خط مقدم بدون چشم مسلح نظاره می کرد.) او در مورد امام خمینی به صدام هشدار داده بود و در پیامش به صدام به نوشته بود: "در مورد این مرد (امام خمینی) هوشیار باش؛ هیچ چیز خطرناکتر از جنگلی که آتش گرفته باشد نیست. زیرا بادهای قوی به آن می وزد و آن آتش می تواند مرزهای فکری و کشورهای همسایه را نیز فرا گیرد." و در مورد روحیه جسارت و شهامت ایرانیان نوشته بود: "ایرانی ها افراد سرسخت خاور میانه هستند که وقتی دارای احساسات مذهبی می شوند دو برابر خطرناک تر می شوند. اکنون شناخت، مطالعه و نبرد با آنها در سطوح مختلف بیشتر از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. در حال حاضر، ایرانیان شیعه به خوبی برای مبارزه که همیشه بخش جدایی ناپذیر تاریخ؛ فرهنگ و مذهب آنها بوده است آماده شده اند. در اردوگاه های اسرای ایرانی افرادی را دیدم که قاطعانه برای فداکردن جان خود در راه اعتقادشان آمادگی داشتند. آن منظره منادی جنگ جهانی چهارم بود که ما فقط درک نامشخصی از آن در ذهن داریم. اعتقاد مذهبی این افراد برای سوق دادن آنان به سوی انجام کارهایی که به طرز غیر قابل باوری سخت بودند نقش به سزائی داشته است."

حال با ساخت و راه اندازی ابزارهای نوین استعماری، و با انتشار مطالب غیردینی، عوام‌ فریبانه و شبهه ‌انگیز، سعی در نابودی آنچه که مایه سقوط و نابودیشان خواهد شد دارند. اینکه اعتقادات مذهبی این ملت شجاع را کمرنگ کرده و آنان را به داشتن دین حداقلی راضی نمایند!!!

این یک امر مسلم و طبیعی است که برد با کسانی است که ابتکار عمل و همزمان ابزار و روش ها و استراتژی را در دست خود می گیرند. یعنی صاحبان اصلی این نرم افزارها و شبکه های ضداجتماعی و اینترنت. حال چرا ما باید در وادی حضور پیدا کنیم که استراتژی، روش ها، ابزار و مرحله اجرا همگی تحت اشراف و نظارت و سلطه ی تام و تمام دشمن است؟!!

کاری به دین و اعتقادات هم نداشته باشیم؛ آیا این کار عقلانی است؟!! وقتی دشمن اینگونه از قدرت، تدبیر، هشیاری و  جایگاه ولایت ما ترس و وحشت دارد و او را به شدت تأیید میکند، آیا عقلانی است ما از امر ولایت سرباز زنیم و به دستورات ایشان عمل نکنیم؟!!

کوفی‌عنان، دبیر کل سازمان ملل متحد، هنگام خروج از تهران در مورد شخصیت امام خامنه ای در پاویون فرودگاه گفته بود: "من تعجب می‌کنم ایران با چنین شخصیتی چرا در بعضی جا‌ها می‌لنگد!!!"

واقعا چرااا!!!

اتابکی

1. در دیدار با اعضای مجلس خبرگان ۲۱/۱۲/۹۳
2. حاکم نیشابوری، المستدرک‌، ج۳، ص۱۲۱. حاکم نیشابوری می‌گوید: «این حدیث، سندش صحیح است و نویسنده کنزالعمال از ابوذر چنین نقل کرده که رسول اکرم(ص) فرمود: «هر کس از تو جدا شود، از من جدا شده و هر کس از من جدا شود درحقیقت از خدا جدا شده است». ر.ک: متقی هندی، کنز‌العمال، ج۱۱، ص۶۱۴.
3. صحیفه امام، جلد۱۰، ص۵۸، ۲۸ شهریور ۱۳۵۸ در جمع افسران، همافران، درجه داران و پرسنل غیر نظامی پایگاه هشتم نکاء نیروی مستقر در اصفهان، سخنانی در شهر قم ایراد می فرمایند.