اسب تروآ و خفتگان مست
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا؛ مسلماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیدهاند، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت. ﴿سوره مبارکه مائده، آیه ٨٢﴾
برخلاف آنچه تاریخنویسان غربی و غربزده دهههاست تلاش در پنهان کردن آن داشتهاند، بررسیهای تاریخی اخیر پژوهشگران علوم انسانی و تاریخ نشان میدهد که دشمنی صهیونیستها با ایرانیان ریشه در اعماق تاریخ داشته و یکی از سرزمینهایی که در رویای ایشان از همان ابتدا در پی تسلط بر آن و اشغال آن بودهاند سرزمین پهناور و استراتژیک ایران بوده است. اما نکته جالب اینجاست که آنها برای دستیابی به این تسلط همواره از راهکارهای موذیانه مانند جنگ سرد، جنگ نیابتی و از همه پیچیدهتر "نفوذ" استفاده کردهاند و هرگز به حمله نظامی اقدام ننموده اند و تا وقتی که از نقاط ضعف ما مطلع و مطمئن نشدهاند اصلا دست به اسلحه نزده و نخواهند زد!
در واقع، بهعنوان بهترین و بیخطرترین اما ارزانترین روش، "نفوذ" همیشه بهترین ابزار مورد استفاده صهیونیست بوده است. از نفوذ در دربار خشایارشاه وابسته و خودپرست و در نهایت قتلعام هفتاد و هفت هزار (در برخی منابع: پانصد هزار) زن و مرد و کودک ایرانی به دست اِستر و مُردخای در چند هزار سال پیش، تا نفوذ در میان فلسطینیها و در نهایت اشغال اراضی آنها در قرن حاضر، نمونههای دیده شده و اثبات شدهای از استفاده صهیونیست از این ابزار است.
جالب اینجاست که صهیونیسم با نفوذ در متون تاریخی کشورمان و با همان ابزار نفوذ توانست تا سالها پرونده ننگین قتلعام اجداد ایرانیان را به پدیدهای مقدس برای فرزندان همان ایرانیان تبدیل کند! و برگزاری مراسم یادبود ایرانیکُشی (جشن پوریم) نماد این واقعه است!...
آنها برای پنهانکردن جنایت خود و سرپوش گذاشتن به نفوذ فیزیکی خود به خاک ایران، از کوروش که پادشاهی گمنام در تاریخ پر عظمت ایران بود چنان اسطورهسازی کردند که حتی برخی احتمال دادند چه بسا وی از پیامبران الهی بوده است! در حالیکه کوروش آنقدر شاه ناشناختهای بوده است که حتی «فردوسی بزرگ» که در شاهنامه خود که از فریدونضحاککش، بزرگمهر خردمند و یکتاپرست و دیگر نامآوران تاریخ ایران نام برده، این نام را بر روی یکی از سربازان ایرانی شاهنامه هم نگذاشته است تا آن را جاودان نگه دارد (!) چه برسد از وی با شعر و بیتی یاد کند. حال آنکه در نسخه های جدید تورات از وی صراحتاً به عنوان ناجی صهیونیستها نام برده شده است! پس روشن است که "کوروش کبیر" هم ذاتاً اختراع صهیونیستهاست، همانگونه که اخیرا هم سران رژیم اشغالگر قدس، کوروش را صراحتا صهیونیست میخوانند نه یک ایرانی!
افزون بر نام وی که یک نام عیلامی است، شواهد بسیاری توسط مورخان نیز وابستگی کوروش و خشایارشاه به بیگانگان و به ویژه یهودیان را نشان داده است. نفوذ صهیونیست در میان صفحات تاریخ ایران منجر شد تا سالهای سال ایرانیان بر سر قبر قاتلانِ اجداد خود (استر و مردخای) حرم و بارگاه ساخته و به عنوان امامزاده آنها را تقدیس کردند!
بته پیدایش و رشد رسانهها و ثبت وقایع تاریخی بهصورت فیلم و عکس و متن مانع از این شد که آنها بتوانند تاریخ فلسطین را نیز کاملا به نفع خود تغییر دهند. با وجود این، موفقیتهایی که صهیونیسم در طول تاریخ با کاربرد این ابزار ساده و بی هزینه یعنی "نفوذ" بهدست آورده، این ابزار را بهعنوان کارآمدترین و راهبردیترین ابزار وی در آورده است. در واقع، با توجه به تلاش مداوم صهیونیستها برای نفوذ خاموش و بیصدا، اما به شدت سطهجویانه، در سازوکارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی_اجتماعی ملتها و کشورها، تشبیه ساده حضرت امام از ایشان، یعنی غده سرطانی تشبیه بسیار هوشمندانهای است.
البته امروز دیگر ابزار نفوذ بسیار متفاوت و پیچیدهتر شده است. استر و مردخای که زمانی باعث مرگ خاموش هفتاد و هفت هزار (یا شاید پانصد هزار) ایرانی شدند، جای خود را به نرمافزارها و شبکههای اجتماعی (مانند تلگرام، اینستاگرام، ویسپی، فیسبوک، توییتر، گوگل، مایکروسافت و...) دادهاند که دستکم تاکنون مرگ فکری بیش از چهل میلیون مخاطب ایرانی را در پی داشته است که پیامد آن را در مهمترین واقعه بهار 1396 دیدیم!
دیگر بر کسی پوشیده نیست که صهیونیستها گردانندگان و سهامداران اصلی این شبکههای اجتماعی هستند و افکارسنجی و مدیریت افکار مردم را به نفع دستیابی به منافع و آرای خود در اختیار دارند. برخلاف گذشته که جهالت مردم دروازههای شهر را برای نفوذ اسب تروا باز میکرد تا آنها تاریخ کشور را بهنفع قوم خود از نو بنویسند، امروزه یک کودک 10 ساله هم میتواند با یک جستجوی ساده به راحتی هویت صهیونیستی تک تک سران این شرکتها و نقشه نفوذ آنها را آشکار کند. با این حال میبینیم که چهل میلیون ایرانی خوابآلود و سرخوش ترجیح دادهاند در ازای چند استیکر و آپشن نرم افزاری (!)، دروازههای امنیت کل کشور را بهسوی صهیونیست ها باز کنند تا اسب تروای دشمن دوباره کشور را بدون هزینه فتح کند و سپس سربازان از دل آن خارج شده و قتلعام خود را آغاز کنند و بعد خشایارشاه و کوروش و سایر یاران نفوذی و مخلص خود را "کبیر" بخوانند و تاریخ ما را برای نوادگانمان از نو بنویسند! بله... مقدمه این داستان مدتهاست نوشته شده است! زمانی که از ترس مبارزه با دشمن، به یکباره از میان گزینههای خشن روی میز دشمن، گزینه مرگ آرام و بیدرد "نفوذ" رای و انتخاب نهایی آنها شد!!
اما اکنون عده ای در حال نوشتن مابقی این داستان تلخ هستند! چهکسانی!؟ خشایارشاههایی که جامه فریدونهای ضحاککش را از تن برون کرده تا جامه ریای دینداریهایِ مردخایپسند بر تن کنند و سلطنت به راه اندازند!! چهکسانی!؟ همانهای که ترازوی عدالت را به نفع شاهزادگان تعادل بخشیدهاند!! چهکسانی!؟ همانهایی که پارچه سبز جنبششان دیگر تنها به قبر مردخای و استر قداست نمی بخشد! چهکسانی!؟ همانهایی که پارچه سبز جنبش نامقدس خود را این بار بر روی تلگرام و امثال آن کردهاند و بالای سر آنها حاجتهای دنیای بی خدای خود را میطلبند! و سوار بر اسب نفوذ تلگرام به مرزهای باور و شکوه یک ملت تازیوار میتازند! تا نوادگان مردخای و استر شنوندگان رازهای مگویِ یک ملت از سرگذشت تا سرنوشت اش باشند! کار به جایی رسیده است که اکنون دیگر نوادگان مردخای و استر به خوبی میدانند که هر ایرانی کجا و چرا چه میپوشد، چه میخورد، چه میگوید و چگونه فکر میکند!!! و دیگر حال نوادگان استر و مردخای در هر ساعت از شبانه روز که میتوانند به راحتی به هر ایرانی بگویند کجا و چرا چه بپوشد، چه بخورد، چه بگوید و چگونه فکر کند! خلاصه همه چیز دیگر تحت پوشش نفوذ نوادگان استر و مردخای و خشایارشاههاست!
و در اینجاست که باید گفت قطعا اگر ملت با همین فرمان پیش بروند، آیندگان درباره آن بخش از تاریخ حتما خواهند گفت چه سرنوشت شرمآور و اسف باری!... چند بچه صهیونیست، سوار بر چند خشایارشاه، حدود چهل میلیون ایرانی را به فقط به عشق چند استیکر باب اسفنجی و آپشن نرمافزاری وادار کردند تا یک کشور هشتاد میلیونی را نابود کنند!...
پناه بر خدا از اسب ترواها و خفتگان مست، از خشایارشاه خودپرست و از استر و مردخایهای پَست...
صمدی