جبهه اقـــدام

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

جبهه اقـــدام

جبهه وبلاگ نویسان مطالبه گر انقلاب اسلامی

جبهه اقـــدام
پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است


لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن

        بین روح و بدنت فاصله تعیین کردن

 

 


رکاب ۱۲ (آقا)

 

از در که وارد می شود، مادر خودش را در آغوشش می اندازد. دلم برای مادرم تنگ می شود. از رفتار بی بی و مادرش پیداست منتظر بوده اند برسد تا خوب در آغوشش گریه کنند. خیلی از زن های فامیل همین طورند. خواهرهای فرهاد، حتی مادر فرهاد هم به او پناه می آورد. همه را نوازش می کند و دلداری می دهد. خودش هم گریه می کند؛ به پهنای صورت. می دانم انقدر به فرهاد نزدیک نبوده و گریه اش نه بخاطر فرهاد که بخاطر مادر و بی بی ست. خودش می گفت اصلا تحمل دیدن غم بی بی را ندارد. طوری گریه می کند که اگر نمی شناختمش، فکر می کردم از آن زنهایی ست که با کوچکترین اتفاق، صورت می خراشند و مویه می کنند. گریه کردنش را هم دوست دارم. رقت و عاطفه پنهانش را آشکار می کند و چهره اش را روشن تر. چشمانش زلال می شوند و خمار؛ و ترکیب زیبایی می سازند.
مراسم که تمام می شوند، می رویم خانه مادرش. دو سه روز مرخصی گرفته ایم. پرونده ام را تازه فرستاده ام دادسرا و وقتم کمی بازتر شده.
خانه خلوت می شود. بی رمقی را در چشمانش می بینم. خیلی خودش را اذیت می کند. بلند می شود که شام بیاورد برای مادر و بی بی که دو روز است چیزی نخورده اند. مینا خانم روی مبل کناری ام می نشیند و آرام می گوید:
-من یه چیزی رو می خواستم از آبجی بپرسم، ولی دیدم حالش خوب نیست. میشه از شما بپرسم؟

  • سرباز گمنام